کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ازدآب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ازدآب
لغتنامه دهخدا
ازدآب . [ اِ دِ ] (ع مص ) برداشتن .(زوزنی ). چیزی چون مشک یا باری معتدل برداشته شتافتن . بار بر حسب طاقت خود برداشته شتافتن : اِزْدَاءَب َالقربة؛ برداشت مشک را و شتافت . (از منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
ازداب
لغتنامه دهخدا
ازداب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ زِدْب .
-
واژههای همآوا
-
ازداب
لغتنامه دهخدا
ازداب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ زِدْب .
-
جستوجو در متن
-
زدب
لغتنامه دهخدا
زدب . [ زِ ] (ع اِ) حصه و بهره از هر چیزی . ج ، ازداب . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). بهره و نصیب است . جمع آن ازداب می آید. (ترجمه ٔ قاموس ). جوهری و صاحب لسان العرب این ماده را نیاورده اند. صاغانی گوید: بمعنی انصباء و این لغت بسی ...