کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ازجم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ازجم
لغتنامه دهخدا
ازجم . [ اَ ج َ ] (ع ص ) بعیر ازجم ؛ شتر نر که بانگ نکند، یا آنکه آواز را بلند نکند. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
اضجم
لغتنامه دهخدا
اضجم . [ اَ ج َ ] (اِخ ) لقب ضُبَیعة. (منتهی الارب ). و نام وی حرث بن عبداﷲبن دوفن بن محارب بن نهیةبن حرث بن وهب بن حلی بن احمس بن ضبیعةبن ربیعة الفرس . وی را از آنرو به ضبیعه ملقب کردند که دچار لقوه ای شد. و این گفته ٔ ابن کلبی است .و ابن اعرابی گفت...
-
اضجم
لغتنامه دهخدا
اضجم . [ اَ ج َ ] (ع ص ) کژدهن ، و یا کژزنخ . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). کژ دهن و بینی . (تاج المصادر بیهقی ). کژدهن . (مهذب الاسماء). کژبینی و کژدهن . مؤنث : ضَجْماء. (از اقرب الموارد). || (اِخ ) ضُبیعة اضجم ، قبیله ای است . (منتهی ا...