کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ازجاج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ازجاج
لغتنامه دهخدا
ازجاج . [ اِ ] (ع مص ) آهن در بن نیزه کردن .زُج ّ در نیزه کردن . آهن را در بن نیزه درآوردن . (ازمنتهی الارب ). زج کردن نیزه . (تاج المصادر بیهقی ).
-
واژههای همآوا
-
اضجاج
لغتنامه دهخدا
اضجاج . [ اِ] (ع مص ) اضجاج قوم ؛ فریاد برآوردن و بانگ و غوغا کردن آنان . (از اقرب الموارد). بانگ و فریاد کردن و غوغا نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
زج
لغتنامه دهخدا
زج . [ زُج ج ] (ع اِ) آهن بن نیزه . ج ، زجاج ، و زِجَجة: رمح مزج ؛ نیزه ٔ بازُج ّ. (از منتهی الارب ). آهن بن نیزه . ج ، زِجاج ، زججة. (دهار) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آهن بن نیزه و تیر است . ابن سیده گوید، زج آهنی است که در بن نیزه ، و سنان آن است ک...