کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ازادی عمل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آزادی طلب
لغتنامه دهخدا
آزادی طلب . [ طَ ل َ ] (نف مرکب ) آزادیخواه .
-
آزادی طلبی
لغتنامه دهخدا
آزادی طلبی . [ طَ ل َ ] (حامص مرکب ) چگونگی و صفت آزادی طلب . آزادیخواهی .
-
خط آزادی
لغتنامه دهخدا
خط آزادی . [ خ َطْ طِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قباله و چک که مولی در تحریر عبدی دهد. برات آزادی . (یادداشت بخط مؤلف ). مقابل خط غلامی . (آنندراج ) : گفت که از دست بند عشق تو جستم کم خط آزادی از عذاربرآمد. سوزنی .خط آزادی نگیری صائب از بی طاقتی تا ...
-
جستوجو در متن
-
صیادی
لغتنامه دهخدا
صیادی . [ص َی ْ یا ] (حامص ) عمل صیاد. شکار کردن : هست آئین نیک صیادی مرگ یا دانه گرنه آزادی .دهخدا.
-
مکاتبة
لغتنامه دهخدا
مکاتبة. [ م ُ ت َ ب َ ] (ع مص ) نامه نبشتن به یکدیگر. (تاج المصادر بیهقی ). به یکدیگر نامه نوشتن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مکاتبه و مکاتبت شود. || با یکدیگر نوشتن . (از اقرب الموارد). || بنده را فروختن . (تاج الم...
-
دیافراگم
لغتنامه دهخدا
دیافراگم . (فرانسوی ،اِ) قرصی روزنه دار در دوربین عکاسی و تلسکوب و دوربین یا آلات نوری دیگر که گشادگی یک عدسی یا یکدستگاه نوری را محدود میکند و مانع ورود اشعه ٔ جانبی یک تابه به دستگاه میگردد در طبیعت بهترین نمونه ٔ آن عنبیه ٔ چشم است که با تنگ یا گش...
-
اسمیث
لغتنامه دهخدا
اسمیث . [ اِ ] (اِخ ) آدام . یکی از مشهورترین نویسندگان اسکاتلند. مولد وی 1723 م . در کیرکالدی و وفات 1790 در ادیمبورگ . او مدت مدیدی در دانشگاه گلاسکو و ادیمبورگ به تعلیم و تدریس پرداخت و کتابی موسوم به «قواعد نظری احساسات اخلاقی » تألیف کرد و بعزم...
-
عتق
لغتنامه دهخدا
عتق . [ ع ِ ] (ع مص ) آزاد گردیدن بنده از بندگی . (اقرب الموارد). || در اصطلاح شرع قوه ای است حکمیه که برای آدمی حاصل میشود جهت اثبات حق او در اینکه از بردگی و غلامی دیگران بیرون آید و آزاد شود و بالجمله قطع علاقه ٔ مملوکیت آدمی است . (جامع الرموز) (...
-
اسدا
لغتنامه دهخدا
اسدا. [ اَ س َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) کردستانی . یکی از سران آزادی خواهان .از مردم سنندج . او در صغر سن مقدمات علوم را در موطن خویش آموخت و سپس با پدر خود به اسلامبول رفت و در مدارس آنجا بتکمیل معلومات خویش پرداخت و از آن پس با پدر خود به ایران آمد و در ...
-
مدبر
لغتنامه دهخدا
مدبر. [ م ُ دَب ْ ب َ ] (ع ص ) پرورده شده . || تدبیرکرده شده . || بنده ای که پس از مرگ صاحب خود آزاده شود. (غیاث اللغات ). آن بنده که به موت خداوند آزاد گردد. (دستورالاخوان ). آنکه به مرگ خواجه آزاد شود. (مهذب الاسماء). بنده ای که از پس صاحبش آزاد شو...
-
استیلاد
لغتنامه دهخدا
استیلاد. [ اِ ] (ع مص ) طلب بچه کردن .فرزند خواستن . || مادر فرزند کردن کنیزک را. ام ّ ولد کردن . || محبت کردن با کنیزک تا از وی فرزند آید. (تاج المصادر بیهقی ). ولادت خواستن . (غیاث ). با کنیزک آرمیدن برای فرزند شدن . صحبت کردن با کنیزک تا از او فرز...
-
اذن
لغتنامه دهخدا
اذن . [ اِ ] (ع مص ، اِمص ) دستوری . (منتهی الارب ). دستوری دادن . (زوزنی ). بار. اجازه . اجازت . رخصت :5 و پسرش را بدیوان آوردند و موقوف کردند تا مقرر گردد باذن اﷲ. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 324).بگفتا اذن خواهی چیست از من چه بهتر کور را از چشم روشن . ج...
-
بردگی
لغتنامه دهخدا
بردگی . [ ب َ دَ / دِ ] (حامص ) اسارت . اسار. برده شدن . اسیری . غلامی و بندگی واسیری . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). صفت برده . (از یادداشت مؤلف ). یکی از رسومی بود که از قدیم بین تقریباً تمام ملل جهان متداول بود نه تنها اقوامی که به کشاورزی اشتغال دا...
-
شهرداری
لغتنامه دهخدا
شهرداری . [ ش َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل شهردار. (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ مرکب ) اداره ای است که در هر شهر برای احداث و پاکیزه نگاه داشتن خیابانها، پارکهای عمومی و روشنائی و تقسیم آب و غیره دائر است و تحت نظر انجمن شهر و به ریاست شهردار به اجرای و...