کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اریدبرید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اریدبرید
لغتنامه دهخدا
اریدبرید. [ اِ ب ِ ] (اِ) این لغت از توابع است و به معنی دوائی باشد مانند پیاز میان شکافته و از سیستان آرند، بر بواسیر طلی کنند نافع باشد و خوردن آن زنان را خون حیض بگشاید. (برهان ) (آنندراج ). آریدبرید. دَلَبوث . سیف الغراب . کسیقون . ماخاریون . رجو...
-
جستوجو در متن
-
ازیدبزید
لغتنامه دهخدا
ازیدبزید. [ ] (اِ) ارندبرند. رجوع به اختیارات بدیعی و اریدبرید و ارندبرند در همین لغت نامه شود.
-
ارندبرند
لغتنامه دهخدا
ارندبرند. [ ] (اِ) بیخیست شبیه به پیاز شکافته و از سیستان آرند و مؤلف تذکره گوید که او بیخ سوسن سفید است که بفارسی او را سوسن آزاد نامند و زنبق (؟) عبارت از او است . بغایت گرم و جذاب و جالی و طلاء او جهت قطع خون بواسیر مفید و آشامیدن او بغایت مدر حی...