کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اریحا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اریحا
لغتنامه دهخدا
اریحا. [ اَ ] (اِ) نوعی گل که شکوفه ٔ آن چلیپاشکل و اصل آن از سوریه و فلسطین است و نام علمی آن ((اناستاتیکا هِرکونتینا)) است .
-
اریحا
لغتنامه دهخدا
اریحا. [ اَ ] (اِخ ) اریخا. اریحه . لغتی عبرانی است و آن نام مدینه ٔ جبارین غور در سرزمین اردن شام است ، بین آن و بیت المقدس سواره یکروز راهست و راه آن از جبال صعب العبور است گویند که بنام اریحابن مالک بن ارفخشذبن سام بن نوح علیه السلام بدین اسم خوان...
-
اریحا
لغتنامه دهخدا
اریحا.[ اَ ] (اِخ ) قصبه ٔ کوچکی در قضای ادلب از ولایت و سنجاق حلب قریب 8 هزارگزی جنوب ادلب در دامنه ٔ جبل زاویه واقع است . هوای آن بسیار خوب است ، باغ ها و باغچه های فراوان دارد. نفوس آن 3000 تن . آثار قدیمه ٔ چندی در حوالی و اطراف آن پیداست . (قامو...
-
جستوجو در متن
-
اریحه
لغتنامه دهخدا
اریحه . [ اَ ح َ ] (اِخ ) قریه ای است در دومیلی مغرب اریحا و دارای دویست تن سکنه ٔ عرب . رجوع به اریحا شود.
-
اریخا
لغتنامه دهخدا
اریخا. [ اَ ] (اِخ ) رجوع به اریحا شود.
-
یریحا
لغتنامه دهخدا
یریحا. [ ی ِ ] (اِخ ) نام محلی نزدیک بیت المقدس . (یادداشت مؤلف ). در معجم البلدان اریحا آمده و وجه تسمیه ٔ آن نسبت به اریحابن مالک بن ارفخشدبن سام بن نوح ذکر شده . و رجوع به یریحو و اریحا شود.
-
اریح
لغتنامه دهخدا
اریح . [ اَ ی َ ] (اِخ ) دهیست بشام . (منتهی الارب ). و آن لغتی است در اریحا. هذلی گوید:فلیت ُ عنه سیوف َ اَرْیَح َ اذباءَ بفکی و لم اَکَد اَجِدُ. (معجم البلدان ).و رجوع به اریحا شود.
-
بارتیماوس
لغتنامه دهخدا
بارتیماوس . (اِخ ) پسر تیماوس و او شخصی کور بود که عیسی او را در نزد اریحا بینائی بخشید. (مزامیر 10 : 46) (از قاموس کتاب مقدس ).
-
دبیر
لغتنامه دهخدا
دبیر. [ دَ ] (اِخ ) شهری بوده است در نزدیکی دشت عحور (یوشع 15: 7) و دور نیست که در دشت دبیر فیمابین اورشلیم و اریحا واقع بوده است . (قاموس کتاب مقدس ).
-
زکی
لغتنامه دهخدا
زکی . [ زَ کی ی ] (اِخ ) (پارسا) انجیل لوقا 19: 2 مردی از اغنیای یهود است که در اریحا سکونت داشته ، رئیس عشاران آن حدود بود. رجوع به قاموس کتاب مقدس شود.
-
عجلون
لغتنامه دهخدا
عجلون . [ع َ ] (اِخ ) پادشاه موآبیان که 18 سال بنی اسرائیل رابنده ٔ خود گردانید و با عمونیان و عمالقه معاهده نموده ، اریحا را مفتوح ساخته ، در آنجا ساکن شد تا وقتی که اهود وی را به قتل رسانید. (قاموس کتاب مقدس ).
-
صمارایم
لغتنامه دهخدا
صمارایم . [ ] (اِخ ) (کوهی درهم ) شهری در نصیب سبطبن یامین (صحیفه ٔ یوشع 18:23) و آن سمره است که در عربه به مسافت چهار میل به شمال اریحا واقع است و اسم مسطور درلغت عبرانی تثنیه می باشد و در آنجا دو خرابه هست که هر یک از آنها را سمره گویند. (قاموس کتا...
-
جلجال
لغتنامه دهخدا
جلجال . [ ] (اِخ ) همانا وجه تسمیه ٔ آن در یوشع 5:9 مذکوراست و آن قریه ای است که به طرف شرقی دشت اریحا و شمال شرقی اورشلیم واقع می باشد (یوشع 4:19)، و تخمیناً3 یا 4 میل تا اردن مسافت دارد. || محلی است در مرز و بوم شمالی یهودا. (قاموس کتاب مقدس ).
-
نبو
لغتنامه دهخدا
نبو. [ ن َ ] (اِخ ) کوهی است از سلسله کوههای عباریم در موآب روبروی اریحا که موسی از بالای آن اراضی مقدسه را مشاهده نمود، و معلمان در تحقیق این کوه اختلاف دارند و غالباً گویند که کوه نبا می باشد. (از قاموس کتاب مقدس ص 871). و نیز رجوع به نبا شود.