کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اریج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اریج
لغتنامه دهخدا
اریج . [ اَ ] (ع مص ) دمیدن بوی خوش . برانگیخته شدن بوی خوش . (آنندراج ). بوی خوش دادن . (آنندراج ). خوش بوی شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || آواز بلند کردن در گریه .
-
اریج
لغتنامه دهخدا
اریج .[ اَ ] (ع اِ) بوی . بوی خوش . (مهذب الاسماء). اَرَج .اریجه . ج ، اراییج . || داروی خوشبوی که درطعام کنند. (آنندراج ). || هر چیز بویا.
-
واژههای همآوا
-
عریج
لغتنامه دهخدا
عریج . [ ع َ ] (ع ص ) نااستوار: امر عریج ؛ کار نااستوار. (منتهی الارب ). امری که محکم نشده باشد. (از اقرب الموارد).
-
عریج
لغتنامه دهخدا
عریج . [ ع ُ رَ ] (اِخ ) ابن بکربن عبدمناةبن کنانة. از اجداد جاهلی است و نسبت بدو عریجی شود. (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
-
عریج
لغتنامه دهخدا
عریج . [ ع ُ رَ ] (اِخ ) ابن سعدبن جمح . از اجداد جاهلی است و نسبت بدو عریجی شود. (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
-
عریج
لغتنامه دهخدا
عریج . [ ع ُ رَ ] (اِخ ) ابن عبدرضابن جبیل بن عامربن عمروبن عوف کلبی . از اجداد است و نسبت بدو عریجی شود. (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
-
جستوجو در متن
-
اریجه
لغتنامه دهخدا
اریجه . [ اَ ج َ ] (ع اِ) اَرَج . اَریج . بوی خوش .
-
ارج
لغتنامه دهخدا
ارج . [ اَ رَ ] (ع اِ) بوی خوش . (منتهی الارب ). اریج . اریجه . خوش بوی . || داروی خوشبو.
-
اریجة
لغتنامه دهخدا
اریجة. [ اَ ج َ ] (ع مص ) اریج . دمیدن بوی خوش . || آواز بگریه بلند کردن .
-
طعب
لغتنامه دهخدا
طعب . [ طَ ] (ع اِ) مزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). طعم . || بوی خوش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اریج . یقال : ما به من الطعب شی ٔ؛ ای من اللذة و الطیب . (منتهی الارب ).
-
خوشبوی شدن
لغتنامه دهخدا
خوشبوی شدن . [ خوَش ْ / خُش ْ، ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عَطَر. عَبَق . عَباقة. عَباقیة. اَرَج . اَریج . (منتهی الارب ). تطیاب . طیبه . طیب . (تاج المصادر بیهقی ). معطر شدن . با عطر شدن . عطرناک شدن . (یادداشت مؤلف ).
-
وراج
لغتنامه دهخدا
وراج . [ وِرْ را ] (ص ) از وَرّاج ، مبدل عربی اَرّاج . بسیار دروغگوی . ورغلاننده از مصدر اَرج و اَریج و اَریجَه به قیاس ور و ور زدن به وراج بدل شده . پرحرف . روده دراز. (فرهنگ فارسی معین ). || پرگوی . (یادداشت مؤلف ) : این زن کنجکاوو وراج از زیر و ب...
-
غلائینی
لغتنامه دهخدا
غلائینی . [ غ َ ] (اِخ ) (1885 - 1944 م .) . شیخ مصطفی بن محمد سلیم غلائینی بیروتی . او منشی مجله ٔ النبراس و مدرس مکتب السلطانی و دانشکده ٔ عثمانیة در بیروت است . او راست :1- اریج الزهر که کتابی اخلاقی و اجتماعی و ادبی است ، این کتاب در مطبعة الاهلی...