کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارژن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارژن
لغتنامه دهخدا
ارژن . [ اَ ژَ ] (اِ) ارزن . ارزه . ارجن . ارجَنک . ارجان . درختی است با چوبی سخت که از وی کمان سازند. نوعی بادام کوهی است . درختچه ای از نوع بادام وحشی در نقاط خشک کوهستانی حوالی طهران و فارس . بادِم . تنگرس . تنگس . بیو. بیف . بخورک . قسمی از درخت ...
-
ارژن
لغتنامه دهخدا
ارژن . [ اَ ژَ ] (اِخ ) (دشت ...) ارزن . رجوع به ارزن شود.
-
واژههای مشابه
-
صمغ ارژن
لغتنامه دهخدا
صمغ ارژن . [ ص َ غ ِ اَ ژَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صمغ عربی . رجوع به صمغ عربی شود.
-
دشت ارژن
لغتنامه دهخدا
دشت ارژن . [ دَ ت ِ اَ ژَ ] (اِخ ) دشت ارجن . دشت ارزن . در سرزمین فارس نزدیکی شیراز قرار دارد، زمانی عضدالدوله برای صید بدانجا رفته بود و متنبی (شاعر عرب ) را گفت که شعری درباره ٔ آنجا بگوید. متنبی قصیده ای سرایید که مصراع ذیل از آن است :سقیا لدشت ا...
-
دشت ارژن
لغتنامه دهخدا
دشت ارژن . [ دَ ت ِ اَ ژَ ] (اِخ ) ده مرکز دهستان دشت ارژن بخش کوهمره نودان شهرستان کازرون . سکنه ٔ آن 580 تن . آب آن از چشمه ٔ معروف به چشمه ٔ سلمان . محصول آنجا غلات و حبوب است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
دریاچه ٔ دشت ارژن
لغتنامه دهخدا
دریاچه ٔ دشت ارژن . [ دَرْ چ َ / چ ِ ی ِ دَ ت ِ اَ ژَ ] (اِخ ) بحیره ٔ دشت ارژن . رجوع به بحیره ٔ دشت ارژن در ردیف خود شود.
-
بحیره ٔ دشت ارژن
لغتنامه دهخدا
بحیره ٔ دشت ارژن . [ ب ُ ح َ رَ ی ِ دَ ت ِ اَ ژَ ] (اِخ ) دریاچه دشت ارژن . آب این بحیره شیرین است و چون بارندگی زیادت باشد این بحیره زیادت بودو چون بارندگی نباشد خشک شود و جز اندکی نماند و دور آن سه فرسنگ باشد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 153).
-
جستوجو در متن
-
ارز
لغتنامه دهخدا
ارز. [ اَ رَ ] (ع اِ) ارزن . درخت ارژن . رجوع به ارژن شود.
-
ارجن
لغتنامه دهخدا
ارجن . [ اَ ج َ ] (اِخ ) نام موضعی در فارس . ارژن . رجوع به ارجنه و ارژن شود.
-
بیف
لغتنامه دهخدا
بیف . (اِ) بیو. این دو نام را در کردستان به ارژن دهند. رجوع به ارژن شود. (یادداشت مؤلف ).
-
ارجند
لغتنامه دهخدا
ارجند. [ اَ ج َ ] (اِخ ) نام شهریست . (آنندراج ). ظاهراً محرف ارجنه (ارژن ) است . رجوع به ارجنه و ارژن شود.
-
دشت ارجن
لغتنامه دهخدا
دشت ارجن . [ دَ ت ِ اَ ج َ ] (اِخ ) دشت ارژن ، که زمینی است در فارس . (از لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). رجوع به دشت ارژن شود.
-
دشت ارزن
لغتنامه دهخدا
دشت ارزن . [ دَ ت ِ اَ زَ ] (اِخ ) سرزمینی است در فارس . (از معجم البلدان ). دشت ارژن . دشت ارجن . رجوع به دشت ارژن شود.