کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اروغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
واروغ
لغتنامه دهخدا
واروغ . (اِ) بر وزن و معنی آروغ . (آنندراج ). آروغ و جشاء. (ناظم الاطباء).
-
آرغ
لغتنامه دهخدا
آرغ . [ رُ ] (اِ) آروغ .
-
تجشئة
لغتنامه دهخدا
تجشئة.[ ت َ ش ِ ءَ ] (ع مص ) به آروغ آوردن . (زوزنی ). آروغ دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
-
رجغک
لغتنامه دهخدا
رجغک . [ رَ غ َ] (اِ) آروغ و بادی که از راه گلو برآید، و رجک و رچک نیز گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). آروغ . (جهانگیری ). آروغ نیز گویند و آن بادی باشد که از راه گلو برآید. (آنندراج ). و رجوع به رجک و رچک و رجعک شود.
-
روغ
لغتنامه دهخدا
روغ . (اِ) آروغ . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ). مخفف آروغ است که از راه گلو برمی آید. (آنندراج ) (برهان ) (از شعوری ج 2 ورق 24). بادی که از گلوی مردم به خوردن فقاع و یا چیزی گوارا به آواز بیرون آید و آنرا آروغ ورک و رجغک نیز گویند. (از شرفنامه...
-
رغ
لغتنامه دهخدا
رغ . [ رُ ] (اِ) آروغ را گویند و آن بادی است که با صدا از راه گلو برمی آید. (برهان ). مخفف آروغ است . (انجمن آرا) (از آنندراج ). بادی بود که از گلو برآید و آروغ و ارغ و رچک نیز گویند. (فرهنگ خطی ) (از شعوری ج 2 ورق 24). آروغ . (فرهنگ جهانگیری ). آجل ...
-
وارغ
لغتنامه دهخدا
وارغ . [ رُ ] (اِ) آروغ . (ناظم الاطباء).
-
افشاش
لغتنامه دهخدا
افشاش . [ اِ ] (ع مص ) آروغ کردن . (از آنندراج ).
-
متجشی
لغتنامه دهخدا
متجشی ٔ. [ م ُ ت َ ج َش ْ ش ِءْ ] (ع ص ) آروغ دهنده . (آنندراج ). آروغ زننده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تجشؤ شود.
-
تجشو
لغتنامه دهخدا
تجشؤ. [ ت َ ج َش ْ ش ُءْ ] (ع مص ) به آروغ شدن . (زوزنی ). آروغ دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آروغ زدن . (اقرب الموارد) : الا طِعان َ الا فرسان عادیةًالاّ تجشﱡؤکم حول التنانیر. (اقرب الموارد).
-
زروغ
لغتنامه دهخدا
زروغ . [ زَ / زُ] (اِ) آروغ . (از جهانگیری ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (ناظم الاطباء). آروغ و آن بادی باشد که با صدا از راه گلو برآید. (از برهان ). در جهانگیری آورده و در رشیدی گفته که این تصحیف است و اصل آروغ بفتح است ، چنانکه نوری جامی گفته ... ...
-
سگلیدن
لغتنامه دهخدا
سگلیدن . [ س َ دَ ] (مص ) آه کشیدن . آروغ زدن . فواق زدن . (ناظم الاطباء).
-
سگیله
لغتنامه دهخدا
سگیله . [ س َ ل َ / ل ِ ] (اِ) آه . (ناظم الاطباء). || آروغ . (ناظم الاطباء). فواق . (ناظم الاطباء).
-
جشاءة
لغتنامه دهخدا
جشاءة. [ ج ُ ش َ ءَ ] (ع اِ) آروغ . بادی که از سیری و نفخ شکم از گلو برآید. (اقرب الموارد).
-
تجشیه
لغتنامه دهخدا
تجشیه . [ ت َ ی َ ] (ع مص ) به آروغ آوردن . (تاج المصادر بیهقی ). تجشئه . رجوع به تجشئه و تجشؤ شود.