کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارنه
لغتنامه دهخدا
ارنه . [ اَ ن َ ] (حرف ربط مرکب ) مخفف اگرنه .
-
ارنه
لغتنامه دهخدا
ارنه . [ اِ ن ِ ] (اِخ ) (قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به اِرْن (شط و بحیره ) شود.
-
ارنه
لغتنامه دهخدا
ارنه . [ اِ ن ِ ] (اِخ ) کرسی مایِن از ناحیه ٔ ماین ، واقع در ساحل اِرْنِه از شعب لوار، دارای 4766 تن سکنه و راه آهن از آن گذرد.
-
ارنه
لغتنامه دهخدا
ارنه . [ اُ ن َ ] (ع اِ) پنیر تر. (مهذب الاسماء). پنیر دلمه . || شراب . || دانه ای که شیر را پنیر می گرداند. || جایگاه حربا بر درخت چون برخیزد. (مهذب الاسماء). ارنةالحرباء؛ جائی از درخت که حربا بر آن بایستد. آشیان حربا که از چوب باشد. ج ، اُرن . (مهذ...
-
ارنه
لغتنامه دهخدا
ارنه . [ اُ ن َ ] (ع اِ) خور. مِهر. شمس .
-
جستوجو در متن
-
ارن
لغتنامه دهخدا
ارن . [اِ ] (اِخ ) شط و بحیره ای است در ایرلاند که از دو دریاچه ٔ اِرَن عبور کند و باقیانوس اطلس ریزد و طول آن 100 هزارگز است . ارنه .
-
لطفی
لغتنامه دهخدا
لطفی . [ ل ُ ] (اِخ ) نام شاعری سبزواری . این بیت او راست :عشق باید به کمال ارنه زلیخا ز چه روپنجه در پنجه کند جذبه ٔ یعقوبی را.(قاموس الاعلام ترکی ).
-
مه نقاب
لغتنامه دهخدا
مه نقاب . [ م َه ْ ن ِ ] (ص مرکب ) که از ماه نقاب دارد. خوبروی . زیباچهره : عالمی بس دیورای است ارنه من نام حور مه نقابش کردمی .خاقانی .
-
گرازگراز
لغتنامه دهخدا
گرازگراز. [ گ ُ گ ُ ] (ق مرکب ) گرازان گرازان : شکار اوستی [ کذا ] ارنه ز عدل تو آهوبه پیش بازش یوز آمدی گرازگراز. سوزنی .رجوع به گرازان و گرازیدن شود.
-
دولت گزای
لغتنامه دهخدا
دولت گزای . [ دَ / دُو ل َ گ َ ] (نف مرکب ) تازه به دولت رسیده ای که به مردم آزار و اذیت می رساند. (ناظم الاطباء) : پذیره شو، ارنه سپهر بلندبه دولت گزایان درآرد گزند.نظامی .
-
ژکور
لغتنامه دهخدا
ژکور. [ ژُ ] (اِخ ) آرنه فرانسوا مارکی . نام سیاستمدار فرانسوی . مولد تورنان (سِن -اِ-مارن ) بسال 1757 و وفات در پرسله (سن -اِ-مارن ) بسال 1852 م .
-
لیوتی
لغتنامه دهخدا
لیوتی . [ ی ُت ِ ] (اِخ ) لوئی هوبرت گنزالو. مارشال فرانسه ، مولد نانسی (1854-1934 م .). وی در هندوچین و ماداگاسکار و اُرنه ٔ جنوبی شهرت کرده و چندگاهی (1916-1917 م .) نیز وزیر جنگ بوده است .
-
ازرق پوش
لغتنامه دهخدا
ازرق پوش . [ اَ رَ ] (نف مرکب ) آنکه جامه ٔ نیلگون پوشد. || مجازاً، صوفی : پیر گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان رخصت خبث نداد ارنه حکایتها بود.حافظ.
-
بیورنسون
لغتنامه دهخدا
بیورنسون . [ یُرْ سُن ْ ] (اِخ ) بیورنستیرنه . (1832 - 1910 م .) نویسنده ٔ نروژی ، بسبب درامها، داستانها و منظومه های حماسیش بعنوان بزرگترین شاعر و داستان نویس نروژی شناخته شد. و در درام نویسی پس از ایبسن ، در درجه ٔ اول قرار گرفت . از داستان های معر...