کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارمیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارمیدن
لغتنامه دهخدا
ارمیدن . [ اَ دَ ] (مص ) مخفف آرمیدن . قرار گرفتن . ساکن شدن . (برهان در کلمه ٔ ارمید). رجوع به آرمیدن شود.
-
واژههای مشابه
-
آرمیدن
لغتنامه دهخدا
آرمیدن . [ رَ دَ ] (مص ) (شاید از: آ، ادات نفی و سلب + رمیدن ) آرامیدن . سکون . رکون . آرام شدن . استراحت . مستریح شدن . راحت یافتن . آسوده شدن . بیاسودن . آسودن . استقرار. قرار. آسایش . اِتّداع . انمهلال . خفتن . آرام گرفتن . قرار گرفتن . بی جنبش شد...
-
واژههای همآوا
-
آرمیدن
لغتنامه دهخدا
آرمیدن . [ رَ دَ ] (مص ) (شاید از: آ، ادات نفی و سلب + رمیدن ) آرامیدن . سکون . رکون . آرام شدن . استراحت . مستریح شدن . راحت یافتن . آسوده شدن . بیاسودن . آسودن . استقرار. قرار. آسایش . اِتّداع . انمهلال . خفتن . آرام گرفتن . قرار گرفتن . بی جنبش شد...
-
جستوجو در متن
-
نیارمیدن
لغتنامه دهخدا
نیارمیدن . [ ن َ رَ دَ ] (مص منفی ) نیارامیدن . مقابل آرمیدن . رجوع به آرمیدن شود.
-
بازآرمیدن
لغتنامه دهخدا
بازآرمیدن . [ رَ دَ ] (مص مرکب ) آرمیدن . آسودن . استراحت کردن . رجوع به آرمیدن شود.
-
هدوء
لغتنامه دهخدا
هدوء. [ هَُ ] (ع مص ) آرمیدن . (منتهی الارب ). آرمیدن حرکت و صوت و جز آن . (اقرب الموارد).
-
آرامدن
لغتنامه دهخدا
آرامدن . [ م ِ دَ ] (مص ) آرَمِدَن . آرمیدن .
-
آرمدن
لغتنامه دهخدا
آرمدن . [ رَ م ِ دَ ] (مص ) آرمیدن .
-
ذغ
لغتنامه دهخدا
ذغ . [ ذَغ غ ] (ع مص ) آرمیدن با.
-
اجفان
لغتنامه دهخدا
اجفان . [ اِ ] (ع مص ) بسیار آرمیدن با زنان .
-
ارتکان
لغتنامه دهخدا
ارتکان .[ اِ ت ِ ] (ع مص ) آرمیدن . || پشت دادن .
-
فتار
لغتنامه دهخدا
فتار. [ ف ِ ] (ع مص ) آرمیدن سپس جوشش و به سستی آوردن سپس درشتی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || آرمیدن سرما. || کوتاهی کردن در کار. (اقرب الموارد).