کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارمان گرا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آرمان
لغتنامه دهخدا
آرمان . (اِ) حسرت . لهف . دریغ. اندوه . (مجمل اللغة). اَرمان .- آرمان خوردن ؛ حسرت بردن . || آرزو. اَمَل : هر حوائج را که بودش آرمان راست کردی میر شهری رایگان . مولوی .از فراقت روز و شب عشاق را هست الامان هرکه دیدار تو بیند نیستش هیچ آرمان . خواجوی ...
-
آرمان
لغتنامه دهخدا
آرمان . (اِخ ) نامی از نامهای مردان : چو کردوی شاپور و چون اندیان سپهدار ارمینیه وْ آرمان نشستند با شاه ایران برازبزرگان فرزانه ٔ رزم ساز.فردوسی .
-
آرمان خوردن
لغتنامه دهخدا
آرمان خوردن . [خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) تلهیف . (مجمل اللغة).
-
آرمان فلوت
لغتنامه دهخدا
آرمان فلوت . [ ف ُ ] (اِ مرکب ) نام سازی است .
-
آرمان خوار
لغتنامه دهخدا
آرمان خوار. [ خوا / خا ] (نف مرکب ) حسیر. حسران . حسر. حسرت خوار.
-
آرمان سرا
لغتنامه دهخدا
آرمان سرا. [ س َ ] (اِ مرکب ) آرمان سرای . سرای حسرت . این جهان . ایرمان سرای .
-
خان ارمان
لغتنامه دهخدا
خان ارمان . [ اِ ] (اِخ ) قسمت خاک سرحد بین ایران و توران . (لغت شاهنامه ٔ ولف ) .
-
ارمان و اروند
لغتنامه دهخدا
ارمان و اروند. [ اَ ن ُ اَ وَ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) رنج و تعب . رنجگی . ارمان به معنی رنج و اروند تجربت . (فرهنگ اسدی ) : به ارمان و اروند مرد هنرفرازآورد گونه گون سیم و زر. فردوسی .رجوع به ارمان شود.
-
جستوجو در متن
-
پائیدن
لغتنامه دهخدا
پائیدن . [ دَ ] (مص ) توقف کردن . ببودن . بایستادن . ماندن . درنگ کردن : ای ز همه مردمی تهی و تهک مردم نزدیک تو چرا پاید . ابوشکور (از فرهنگ اسدی نخجوانی ).اگر خفته ای زود برجه ز جای وگر خود بپائی زمانی مپای . دقیقی .بترس ای گنهکار و نزد من آی به ایو...