کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارغاث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارغاث
لغتنامه دهخدا
ارغاث . [ اِ ] (ع مص ) شیر دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ارضاع . || زدن بر رگهای شیر. || نیزه بر نیزه زدن کسی را. || شیردار شدن ماده .
-
واژههای همآوا
-
ارغاس
لغتنامه دهخدا
ارغاس . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ رَغس .
-
ارغاس
لغتنامه دهخدا
ارغاس . [ اِ ] (ع مص ) زیاده گردانیدن . زیاده کردن . برکت دادن : ارغسه اﷲ مالاً؛ زیاده گرداندخدای مال او را و برکت دهد در آن . (منتهی الأرب ).
-
ارقاص
لغتنامه دهخدا
ارقاص . [ اِ ] (ع مص ) پویه دوانیدن شتر. (منتهی الأٔرب ). در پویه داشتن اشتر. (تاج المصادر بیهقی ). || برجهانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ).برجهانیدن و ببازی داشتن کودک را. (منتهی الأرب ).
-
جستوجو در متن
-
مرغث
لغتنامه دهخدا
مرغث . [ م ُ غ ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر ارغاث . رجوع به ارغاث شود. || ماده ٔ با شیر. (منتهی الارب ). مرضع و شیردهنده . (از اقرب الموارد). آنکه شیر میدهد و مرضعة. (ناظم الاطباء).
-
شیر دادن
لغتنامه دهخدا
شیر دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) شیر خورانیدن به بچه . شیر خورانیدن مادر یا دایه با پستان یا پستانک بچه را. ارضاع . رضاع . (یادداشت مؤلف ). املاج . لبان . (منتهی الارب ). تمهیق . (دهار)(تاج المصادر بیهقی ). ارضاع : ملح ؛ شیر دادن کسی را.(تاج المصادر بیه...