کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارسع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارسع
لغتنامه دهخدا
ارسع. [ اَ س َ ] (ع ص ) دردمند نیام چشم . (منتهی الأرب ). تباه پلک . (تاج المصادر بیهقی ).آنکه پلک او بیمار است . مؤنث : رَسْعاء. ج ، رُسع.
-
واژههای همآوا
-
ارصع
لغتنامه دهخدا
ارصع. [ اَ ص َ ] (ع ص ) لاغرسرین و ران . (منتهی الأرب ). آنکه گوشت اندک دارد بر کفل و ران . ارسح . (زوزنی ). مؤنث : رَصْعاء. || طَعن ٌ ارصع؛ که سنان فرورود در مطعون . (منتهی الأرب ).
-
ارسا
لغتنامه دهخدا
ارسا. [ اِ ] (اِ) بیخ سوسن آسمان گونست . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). ایرسا. بیخ قسمی از سوسن کبود برّی . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ، ذیل سوسن ). ریشه ٔ سوسن آسمان گون . ریشه ٔ زنبق کبود.
-
ارسا
لغتنامه دهخدا
ارسا. [ اُ ] (اِ) اُرس . رجوع به اُرس شود.
-
جستوجو در متن
-
رسع
لغتنامه دهخدا
رسع. [ رُ ] (ع ص ) ج ِ اَرْسَع و رَسْعاء. (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). رجوع به ارسع و رسعاء شود.
-
رسعاء
لغتنامه دهخدا
رسعاء. [ رَ ] (ع ص ) مؤنث ارسع. زن دردمند نیام چشم . (ناظم الاطباء). || عین رسعاء؛ چشمی که نیامش برچفسیده باشد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، رُسْع. (ناظم الاطباء). و رجوع به رسع شود.