کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارزاغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارزاغ
لغتنامه دهخدا
ارزاغ . [ اِ ] (ع مص ) اِرزاغ ریح ؛ نم آوردن باد سرد. (منتهی الأرب ). || ارزاغ محتفر؛ بگل زمین رسیدن حفّار (کننده ). (منتهی الأرب ). بگل تر رسیدن . || ارزاغ ماء؛ کم شدن آب . (منتهی الأرب ). || ارزاغ ارض ؛ گل ناک گشتن آن . || ارزاغ در کسی ؛ طمع کرد...
-
واژههای همآوا
-
ارزاق
لغتنامه دهخدا
ارزاق . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ رِزق . روزیها. - ارزاق الجند ؛ روزی لشکر. (مهذب الاسماء). رزق و مرسوم لشکر. (منتهی الأرب ). جیره . اجری .
-
جستوجو در متن
-
مرزغ
لغتنامه دهخدا
مرزغ . [ م ُ زِ ] (ع ص ) بارانی که گل ناک کند زمین را. (آنندراج ).أرزغ المطر الارض ؛ بلها و بالغ و لم یسل . (اقرب الموارد). نعت فاعلی است از ارزاغ . رجوع به ارزاغ شود.