کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اردوگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اردوگاه
لغتنامه دهخدا
اردوگاه . [ اُ ] (اِ مرکب ) محل اردو. مُعسکر.
-
جستوجو در متن
-
شیخان
لغتنامه دهخدا
شیخان . [ ش َ ] (اِخ ) موضعی است بمدینه و در آنجا اردوگاه لشکر پیغامبر (ص ) در شب حمله به مشرکین احد بوده است . (از معجم البلدان ).
-
زردبند لشکرک
لغتنامه دهخدا
زردبند لشکرک . [ زَ ب َ دِ ل َ ک َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان لواسان کوچک است که در بخش افجه ٔ شهرستان تهران و در 5 هزارگزی باختر گلندوک و بر سر راه شوسه ٔ شمشک به تهران ، کنار رودخانه ٔ جاجرود واقع است و اردوگاه تابستانی واحدهای لشکر یک در این محل وا...
-
اقدسیه
لغتنامه دهخدا
اقدسیه . [ اَ دَ سی ی َ ] (اِخ ) دهی جزء بخش شمیران شهرستان تهران در شمال تهران از قراء خوش آب و هوای شمیران و محل اردوگاه تابستانی دانشکده ٔ افسری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
امیرآباد تهران
لغتنامه دهخدا
امیرآباد تهران . [ اَ دِ ت ِ ] (اِخ ) سابقاً دهی بود در دوکیلومتری شمال باختری تهران . در جنگ بین الملل دوم اردوگاه نظامی آمریکاییان بود، فعلاً جزء دانشگاه تهران است و کوی دانشجویان و چاپخانه و تأسیسات اتم شناسی دانشگاه در این محل واقع است . و قسمت ...
-
بنه پا
لغتنامه دهخدا
بنه پا. [ ب ُ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) فرد یا افرادی از قشون که در اردوگاه برای حفظ بنه مانند. حارس بنه . حافظ بنه مانند بنه در جنگ . پاینده ٔ بنه .- امثال : وقت مواجب سرهنگ است ، وقت جنگ بنه پا . (یادداشت بخط مؤلف ).بنه پاینده . آنکه بنه ٔ قشون را ...
-
شاتوبریان
لغتنامه دهخدا
شاتوبریان . [ ت ُ ب ِ ] (اِخ ) مرکز آروندیسمان لوار - آتلانتیک . واقع در ساحل رودخانه شر که از رودویلن منشعب میشود؛ دارای 9300 نفر جمعیت است . پرورش اسب و بازار اسب ؛ کارخانجات ذوب فلزات و ماشینهای کشاورزی و صنایع قنادی آن شهرت دارد. همچنین در جنگ جه...
-
لشکرجای
لغتنامه دهخدا
لشکرجای . [ ل َ ک َ ] (اِ مرکب ) جای سپاه . اردوگاه . لشکرگاه . سربازخانه . معسکر. جای سپاهی در درون یا بیرون شهر در حال سلم : بوصالح منصوربن اسحاق ... چون به سیستان آمد مردمان را بسیار نیکویی گفت . وعده ها نیکو کرد و آن را وفا نکرد وبه لشکرجای قرار ...
-
اسدروبعل
لغتنامه دهخدا
اسدروبعل . [ اَ ب َ ] (اِخ ) (برقه ) پسر آمیلکار و برادر آنیبال معروف . وی در 218 ق .م . در اسپانیا فرمانده کل لشکر بود و در ابتدای امر مغلوب شد و بعداً بیاری ماس نیسا پادشاه نومیدیا و اسکیپیون از سرداران روم را مغلوب و پراکنده ساخت و با عدّه و عدت ف...
-
حبانیة
لغتنامه دهخدا
حبانیة. [ ح َب ْ با نی ی َ ] (اِخ ) قریه ای از کوفه . و بروزگار زیادبن ابیه ، زیادبن خراس العجلی یکی از خوارج با جمعی از آن طائفه با اهل کوفه جنگ کردند و هزیمت بر کوفیان افتاد و جماعتی از مردم کوفه کشته شدند. (معجم البلدان ). حبانیة اکنون اردوگاه لشک...
-
حسیل
لغتنامه دهخدا
حسیل .[ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن جابر. از صحابه است . وی با پسران خود حذیفه و حلفوان در غزوه ٔ احد حضور داشت و او را به علت کبر سن در اردوگاه و بنه ترک کرده و مجاهدین بحرب شدند، لکن او این معنی را برای خویش وهنی شمرده و شمشیر برگرفت و به میدان حرب شد و ب...
-
معسکر
لغتنامه دهخدا
معسکر. [ م ُ ع َ ک َ ] (ع اِ) لشکرگاه . (تفلیسی ) (منتهی الارب ) (غیاث ) (آنندراج ). لشکرگاه و اردوگاه و محل عسکر. (ناظم الاطباء) : لشکر جود را به گیتی درجز کف راد تو معسکر نیست . عنصری .ولیک گشت هزیمت ز پیش لشکر روم سپاه زنگ و معسکرش گشت زیر و زبر. ...
-
عسکر المهدی
لغتنامه دهخدا
عسکر المهدی . [ ع َ ک َ رُل ْ م َ دی ی ] (اِخ ) منظور محمدبن منصور خلیفه است ، و آن اکنون مشهوربه رصافة است از محله های جانب شرقی در بغداد. و به سال 151 هَ .ق . که المهدی بقصد ری لشکرکشی میکرد در این محله فرودآمد لذا بدین نام شهرت یافت . (از معجم الب...
-
قارن
لغتنامه دهخدا
قارن . [ رَ ] (اِخ ) نام کسی که از طرف کسری حاکم اهواز بود، در زمان خلافت ابوبکر خالدبن ولید لشکری برای تصرف ایله که جزو قلمرو ایران بود و هرمز از طرف کسری بر آن حکومت داشت روانه کرد. جنگی عظیم اتفاق افتاد هرمز به دست خالدکشته شد، و فتح نصیب مسلمانان...