کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اردل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اردل
لغتنامه دهخدا
اردل . [ اَ دَ ] (اِخ ) نام قصبه ای بجنوب غربی ده کرد (شهر کرد). || ناحیه ای در کوهستانهای بختیاری در جنوب شرقی کاج . || از نواحی مازندران . رجوع بسفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 129 شود.
-
اردل
لغتنامه دهخدا
اردل . [ اُ دَ ] (اِخ ) اُردال . رجوع بطایفه ٔ شیبانی شود.
-
واژههای مشابه
-
آردل
لغتنامه دهخدا
آردل . [ دَ ] (اِخ ) نام راهی است در بختیاری که تا مالمیر بسیارتنگ است و برای عبور صعب و قلعه ٔ چغاخور نزدیک 700 گز از آردل ارتفاع دارد. و اهل محل ّ اَردَل گویند.
-
آردل
لغتنامه دهخدا
آردل . [ دِ ] (اِ) فراشی که برای خواندن و احضار سپاهیان یا گناهکاران و یا مدعی علیهم فرستادندی .- آردل بی چوب ؛ کنایه از بول است آنگاه که تنگ گیرد کسی را.
-
آردل باشی
لغتنامه دهخدا
آردل باشی . [ دِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) رئیس آردِلان .
-
واژههای همآوا
-
عردل
لغتنامه دهخدا
عردل . [ ع َ دَ ] (ع ص ) سخت درشت و درازقامت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
آردل
لغتنامه دهخدا
آردل . [ دَ ] (اِخ ) نام راهی است در بختیاری که تا مالمیر بسیارتنگ است و برای عبور صعب و قلعه ٔ چغاخور نزدیک 700 گز از آردل ارتفاع دارد. و اهل محل ّ اَردَل گویند.
-
آردل
لغتنامه دهخدا
آردل . [ دِ ] (اِ) فراشی که برای خواندن و احضار سپاهیان یا گناهکاران و یا مدعی علیهم فرستادندی .- آردل بی چوب ؛ کنایه از بول است آنگاه که تنگ گیرد کسی را.
-
جستوجو در متن
-
گل چین
لغتنامه دهخدا
گل چین . [ گ ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان شوراب بخش اردل شهرستان شهرکرد واقعدر 67هزارگزی شمال باختر اردل و متصل به راه گلچین به اردل . هوای آن معتدل و دارای 70 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات است . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است ...
-
غراب
لغتنامه دهخدا
غراب . [ غ ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دیناران بخش اردل شهرستان شهرکرد، و در 20000گزی جنوب باختری اردل و در 20000گزی راه عمومی اردل واقع است . سکنه ٔ آن 46 تن و مذهب آنان تشیع است و به زبان فارسی سخن می گویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
-
دوپلان
لغتنامه دهخدا
دوپلان . [ دُ پ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان پشتکده ٔ بخش اردل شهرستان شهرکرد. در 12 هزارگزی جنوب اردل متصل به راه دوپلان به اردل . دارای 375 تن سکنه . آب آن از رودخانه و قنات وراه آن مالروست . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
فخرآباد
لغتنامه دهخدا
فخرآباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دوآب بخش اردل شهرستان شهرکرد که در 26 هزارگزی شمال باختر اردل قرار دارد و دارای 40 تن سکنه است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).