کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارتکاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارتکاب
لغتنامه دهخدا
ارتکاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کردن (گناه ، معصیت ). ورزیدن گناه و آنچه بدان ماند. گناه و آنچ بدان ماند کردن . (تاج المصادر بیهقی ). گناه و آنچه بدان ماند بکردن . (زوزنی ): ارتکاب ذنوب ؛ اتیان ذنوب . دستگیری حین ارتکاب . || پیوسته بودن در گناه و غیره . ...
-
جستوجو در متن
-
زنیة
لغتنامه دهخدا
زنیة. [ زِن ْ ی َ ] (ع اِ) طریقه ٔ ارتکاب زنا. (ناظم الاطباء).
-
قاذف
لغتنامه دهخدا
قاذف . [ ذِ ] (ع ص ) آنکه کس را به ارتکاب زنا یا لواط منتسب میکند.
-
مقذوف
لغتنامه دهخدا
مقذوف . [ م َ ] (ع ص ) آنکه به ارتکاب زنا یا لواط منسوب است . و رجوع به قذف شود.
-
کشود
لغتنامه دهخدا
کشود. [ ک َش ْ وَ ] (اِ) فجور است و آن انتهای زور قوت شهوانیه ٔ قبیحه و ارتکاب در امور فواحش است . (برهان ) (ناظم الاطباء).
-
وقح
لغتنامه دهخدا
وقح . [ وَ ق َ ] (ع مص ) کم شرم شدن و جری شدن بر ارتکاب زشتی ها. || سخت شدن . (اقرب الموارد).
-
رسوایی گری
لغتنامه دهخدا
رسوایی گری . [ رُس ْ گ َ ] (حامص مرکب ) افتضاح . ارتکاب به کار مفتضحانه . انجام دادن کاری که مایه ٔ آبروریزی است . (از یادداشت مؤلف ).
-
نبناد
لغتنامه دهخدا
نبناد. [ ن َ ] (اِ) بمعنی طلق نفس است ، و آن آزاد بودن و حذر کردن باشد از موضع تهمت و ارتکاب فواحش . (برهان قاطع) (آنندراج ). احتیاط و احتراز از محل تهمت و از ارتکاب فواحش . عصمت و بی گناهی . (از ناظم الاطباء). ظاهراً برساخته ٔ فرقه ٔ آذرکیوان است . ...
-
اتیان
لغتنامه دهخدا
اتیان . [ اِت ْ ] (ع مص ) آمدن . (زوزنی ). || آرمیدن با زن . || بودن . || آوردن .- اتیان بمثل ؛ نظیر و شبیه آوردن چیزی را. || کردن کاری را : به ترک شر و به اتیان خیر دارم امرهمه مخالف امر است ترک و اتیانم . سوزنی . || هلاک کردن . || نزدیک رسیدن بلا ...
-
زرش
لغتنامه دهخدا
زرش . [ ] (اِخ ) (طلا) لفظی است فارسی . کتاب استر 5:10، و او زوجه ٔ هامان بود که او را بر ارتکاب شرارت مشورت همی داد. (قاموس کتاب مقدس ).
-
ننگ و عار
لغتنامه دهخدا
ننگ و عار. [ ن َ گ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) حمیت . (یادداشت مؤلف ). غیرت . آبرو.- بی ننگ وعار ؛ بی حمیت و بی غیرت . که تحمل پستی و خواری و سرشکستگی کند. که از ارتکاب قبایح پروائی ندارد.
-
شوکت
لغتنامه دهخدا
شوکت . [ ش َ ک َ ] (اِخ ) محمدابراهیم . گویند با کبر سن به ارتکاب جمیع مناهی مایل بود چنانکه در مرتبه ٔ دوم که به هند رفت و با پسری اراده ٔ صحبت داشت در دست او کشته شد. (آتشکده ٔ آذر ص 184).
-
متغاوی
لغتنامه دهخدا
متغاوی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) گردآینده به بدی و بیراهی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گرد آمده ٔ از محل های مختلف جهت ارتکاب فتنه و فساد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تغاوی شود.
-
معصیت فرمای
لغتنامه دهخدا
معصیت فرمای . [ م َ ی َ ف َ ] (نف مرکب ) آنکه معصیت فرماید. آنکه به ارتکاب گناه وادارد : تن من است چو سلطان معصیت فرمای من از قیاس غلام مطیع سلطانم . سوزنی .و رجوع به معصیة شود.