کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارتو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
معاتب
لغتنامه دهخدا
معاتب . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) ملامت کرده شده و سرزنش شده . (ناظم الاطباء). عتاب کرده شده . (غیاث ) : بزرگوارا من خود معاتبم ز خردچه باشد ارتو نباشی بر این خطا عاتب . عثمان مختاری (دیوان چ همایی ص 31).و ما را به کرد خویش مأخوذ و متهم و معاتب و معاقب گرد...
-
گبینو
لغتنامه دهخدا
گبینو. [ گ ُ ن ُ ] (اِخ ) کنت ژوزف آرتو دُ. (1816 - 1882 م .). سیاستمدار و نویسنده فرانسوی که در شهر ویل داوری متولد شده و از شرق شناسان معروف است . او را آثار مهمی است از جمله : 1- مذاهب و فلسفه های آسیایی وسطی . 2- بحث در باب عدم تساوی نژادها . 3- ...
-
تمام گردیدن
لغتنامه دهخدا
تمام گردیدن . [ ت َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) تمام شدن . تمام گشتن . کامل شدن . بی نقص گردیدن . بی کم و کاست شدن : ورای قنوج را ملک تمام نگردد تا زیارت این بتخانه نکند. (حدود العالم ).به دو هفته گردد تمام و درست بدان باز گردد که بود از نخست . فردوسی .توحید...
-
مرتد
لغتنامه دهخدا
مرتد. [ م ُ ت َدد ] (ع ص ) از دین برگشته . نعت فاعلی است از ارتداد. اصلاًبه معنی برگشت و رجوع ، و به کسی اطلاق شود که از دین حق برگشته باشد. و در شرع کسی که بعد از قبول اسلام ترک مسلمانی گفته و از اسلام برگشته باشد : آنانکه مفسدان جهانند و مرتدان از ...