کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارتقا دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ارتقاء
لغتنامه دهخدا
ارتقاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بالا رفتن . (غیاث ). بر بالا رفتن . ببالا برشدن . بررفتن . بلند برآمدن .رقی . (زوزنی ). برشدن . سمو. رفعت . صعود : از زمینم برکشید او تا سماهمره او گشته بودم ز ارتقا. مولوی .چون شعیب آگاه شد زین ارتقاچشم را درباخت از بهر لق...
-
ابن جراح
لغتنامه دهخدا
ابن جراح . [ اِ ن ُ ج َرْ را ] (اِخ ) کنیت دو برادر از رجال دولت عباسی : 1 - علی بن عیسی بن داود. (رجوع به ابوالحسن علی بن عیسی بن داود شود). او از سال 300 هَ .ق . تا چهار سال وزارت خلیفه داشت و در آن مدت بجرح و تعدیل خراج و ارتفاعات پرداخت لکن بعلت ...
-
درواکردن
لغتنامه دهخدا
درواکردن . [ دَرْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (از: در + وا + کردن ) افراشتن . برپا کردن . بلند کردن ، (ناظم الاطباء).ستیخ کردن . سیخ کردن چون : دروا کردن خروس پرهای گردن را در جنگ . منفوش کردن ، چون : دروا کردن گربه موی را؛ یعنی براق شدن او. برداشتن . رفع کر...
-
مبدل
لغتنامه دهخدا
مبدل . [ م ُ ب َدْ دَ ] (ع ص ) دیگرگون کرده و تغییر داده شده و بدل آورده شده . (ناظم الاطباء) تبدیل شده . تغییر شکل یافته : گر بدان حالت ترا بودی بقاکی رسیدی مرترا این ارتقااز مبدل هستی اول نماندهستی دیگر به جای او نشاندهمچنین تا صد هزاران هستهابعد ی...
-
رفع
لغتنامه دهخدا
رفع. [ رَ ] (ع مص ) برداشتن و بلند کردن چیزی ، خلاف وضع. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). برداشتن . (از غیاث اللغات ) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (دهار) (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). برداشتن ، خلاف وضع. (آنندراج ) (منتهی الارب ). |...
-
مقام
لغتنامه دهخدا
مقام .[ م َ ] (ع اِ) منزلت . (اقرب الموارد) (محیط المحیط). منزلت . مرتبه . درجه . (از ناظم الاطباء). پایه . رتبه . جایگاه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : این فخر جز امین تو را نیست وین مقام کو کرد اختیار ز بهر تو ارتحال . ناصرخسرو.همه را در مقام خویش...
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن مخلدبن عبداﷲبن مطربن حنظلةبن عبیداﷲبن غالب بن الوارث بن عبیداﷲبن عطیةبن مرةبن کعب بن همام بن اسدبن مرةبن عمروبن حنظلةبن مالک بن زید مناةبن تمیم بن مر الحنظلی المروزی المعروف بابن راهویه . مکنی بأبی یعقوب . مولد س...
-
باب
لغتنامه دهخدا
باب . (اِخ ) (1236 - 1266هَ . ق .) میرزا علی محمد شیرازی ولادتش در غره ٔ محرم سال هزار و دویست و سی و شش قمری ، و در بیست و هفتم شعبان سال هزار و دویست و شصت و شش قمری در تبریز تیرباران شد و اگر این تاریخ ولادت او درست باشد سن وی در وقت قتل سی بوده ا...