کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اراس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اراس
لغتنامه دهخدا
اراس . [ اَ ] (اِخ ) (در لاتینی : نِمِتاکوم ) شهری بفرانسه ، کرسی پادُکالِه در 174 هزارگزی شمال پاریس و در آن ابنیه ٔ قدیمه ٔ جمیله است . ناحیه ٔ اراس دارای 12 کانتن و 211 کمون و 20156 تن سکنه است .
-
واژههای همآوا
-
عراس
لغتنامه دهخدا
عراس . [ ع َرْ را ] (ع ص ) شتربچه فروش . (منتهی الارب ).
-
عراس
لغتنامه دهخدا
عراس . [ ع ِ ] (ع اِ) رسنی که بدان گردن شتر را بر بازوی وی بندند. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
عراص
لغتنامه دهخدا
عراص . [ ع َرْ را ] (ع ص ) ابر با رعد و برق . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ابر بسیاردرخش و پراکنده و مضطرب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || برق مضطرب . (از اقرب الموارد). || نیزه ٔ لرزان . || شمشیر لرزان . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
عراص
لغتنامه دهخدا
عراص . [ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ عَرصة. (منتهی الارب ). رجوع به عرصه شود : حق تعالی عراص عالم را ببقای ذات پادشاه عادل و رونق اسلام ودین حنفی آراسته گرداند. (جهانگشای جوینی ). ارباب آن به آثار عدل شامل وجود فائض او مغمور شدند و عراص آن به آوازه ٔ انصاف وافر...
-
اراث
لغتنامه دهخدا
اراث . [ اِ ] (اِخ ) ناحیه ای در ولایت تکزاس (امریکای شمالی )، مساحت آن 1000میل مربع و سکنه ٔ آن 22000 و کرسی آن دوبلین است .
-
اراث
لغتنامه دهخدا
اراث . [ اِ ] (ع اِ) آتش . || آنچه بدان آتش گیرند مانند سوخته و جز آن . (منتهی الارب ).
-
ارعث
لغتنامه دهخدا
ارعث . [ اَ ع َ ] (ع ص ) که گوشوار دارد.
-
جستوجو در متن
-
پارک
لغتنامه دهخدا
پارک . (اِخ ) کرسی پادوکاله از ناحیه ٔ آرّاس دارای 670 تن سکنه است .
-
پا
لغتنامه دهخدا
پا. (اِخ ) نام کرسی پادُکاله از ناحیه ٔ آراس دارای 652 تن سکنه .
-
رأساء
لغتنامه دهخدا
رأساء. [ رَءْ ] (ع ص ) مؤنث ارأس . که سر بزرگ داشته باشد. (از اقرب الموارد). || گوسفند سیاه سر. (دهار). میش سفید و سیاه . (سروری ) (آنندراج ). سپید و سیاه سر و روی : نعجة رأساء؛ میش سپید و سیاه سر و روی . ج ، رأسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)...
-
ماکزیمیلین اول
لغتنامه دهخدا
ماکزیمیلین اول . [ لی َ ن ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) آرشیدوک اتریش (1459-1519م .) و امپراتور آلمان (1493-1519). وی با لویی یازدهم جنگ کرد و مغلوب گردید و بموجب عهدنامه ٔ اراس به سال 1482 پیکاردی و بورگونی به لویی واگذارگردید. او با «ماری دوبوگورنی » وارث شار...
-
گاسیون
لغتنامه دهخدا
گاسیون . (اِخ ) ژان دُ. مارشال فرانسه متولد در پو در سال 1609 و متوفی در آراس بسال 1647 م . وی با جمعی از داوطلبان فرانسوی به خدمت (گوستاو آدلف ) پادشاه سوئددرآمد. در لیپزیک و نورمبرگ رشادتها بخرج داد بعد به فرانسه برگشت و با درجه ٔ سرهنگی به خدمت مش...