کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اراث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اراث
لغتنامه دهخدا
اراث . [ اِ ] (اِخ ) ناحیه ای در ولایت تکزاس (امریکای شمالی )، مساحت آن 1000میل مربع و سکنه ٔ آن 22000 و کرسی آن دوبلین است .
-
اراث
لغتنامه دهخدا
اراث . [ اِ ] (ع اِ) آتش . || آنچه بدان آتش گیرند مانند سوخته و جز آن . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
عراس
لغتنامه دهخدا
عراس . [ ع َرْ را ] (ع ص ) شتربچه فروش . (منتهی الارب ).
-
عراس
لغتنامه دهخدا
عراس . [ ع ِ ] (ع اِ) رسنی که بدان گردن شتر را بر بازوی وی بندند. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
عراص
لغتنامه دهخدا
عراص . [ ع َرْ را ] (ع ص ) ابر با رعد و برق . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ابر بسیاردرخش و پراکنده و مضطرب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || برق مضطرب . (از اقرب الموارد). || نیزه ٔ لرزان . || شمشیر لرزان . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
عراص
لغتنامه دهخدا
عراص . [ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ عَرصة. (منتهی الارب ). رجوع به عرصه شود : حق تعالی عراص عالم را ببقای ذات پادشاه عادل و رونق اسلام ودین حنفی آراسته گرداند. (جهانگشای جوینی ). ارباب آن به آثار عدل شامل وجود فائض او مغمور شدند و عراص آن به آوازه ٔ انصاف وافر...
-
اراس
لغتنامه دهخدا
اراس . [ اَ ] (اِخ ) (در لاتینی : نِمِتاکوم ) شهری بفرانسه ، کرسی پادُکالِه در 174 هزارگزی شمال پاریس و در آن ابنیه ٔ قدیمه ٔ جمیله است . ناحیه ٔ اراس دارای 12 کانتن و 211 کمون و 20156 تن سکنه است .
-
ارعث
لغتنامه دهخدا
ارعث . [ اَ ع َ ] (ع ص ) که گوشوار دارد.