کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارابۀ فرود پایدارساز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ارابه
لغتنامه دهخدا
ارابه . [اَ را / اَرْ را ب َ / ب ِ ] (اِ) گردون . (برهان قاطع). گردونه . بارکش . گاری . گردون که از چوب سازند و بر آن بار کشند. صاحب بهار عجم گوید که ارابه به الف و بای موحده و عرابه به عین مهمله و بای موحده هر دو غلط است آنچه بتحقیق پیوسته صحیح عراد...
-
ارابة
لغتنامه دهخدا
ارابة. [ اَ ب َ ] (ع مص ) ارابه . ارب . عاقل شدن . خردمند شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). زیرک شدن . (صراح ).
-
ارابة
لغتنامه دهخدا
ارابة. [ اِ ب َ ] (ع مص ) کسی را بگمان افکندن . بگمانی افکندن . (تاج المصادر بیهقی ). بگمان انداختن . در شک افکندن . || شک آوردن . ریبت آوردن . || تهمت کردن . || صاحب شک وتهمت گردیدن مرد (یعنی متهم شدن )، یا کار ناپسندی کردن . || جغرات ساختن شیر را. ...
-
ارابه چی
لغتنامه دهخدا
ارابه چی . [ اَ را / اَرْ را ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) راننده ٔ ارابه . ارابه ران . هادی گردونه :هرجا مه ارابه چی من کند گذرهمچون ارابه در پی اسپش دوم بسر.سیفی (آنندراج ).
-
ارابه ران
لغتنامه دهخدا
ارابه ران . [ اَ را / اَرْ را ب َ / ب ِ ] (نف مرکب ) رهبر ارابه . ارابه چی .
-
ارابه رو
لغتنامه دهخدا
ارابه رو. [ اَ را / اَرْ را ب َ / ب ِ رَ / رُو ] (ص مرکب ) راههای ارابه رو ؛ طرقی که قابل عبور ارابه و گردونه باشد.
-
ارابه کش
لغتنامه دهخدا
ارابه کش . [ اَ را / اَرْ را ب َ / ب ِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) رهبر ارابه . ارابه چی . آنکه مردم را بر ارابه سوار کرده برد.