کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادگار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ادگار
لغتنامه دهخدا
ادگار. [ اِ ] (اِخ ) یکی از پادشاهان آنگلوساکسن ملقب به صلح پرور متولد بسال 942 م . وی پس از مرگ برادر خود در 959م . بسلطنت رسید و در جنگ با نرمان هاو اسکاتلندیها بر آنان ظفر یافت و قسمتی از ایرلند را تسخیر کرد و پس از 18 سال سلطنت در 975م . بمرد.
-
ادگار
لغتنامه دهخدا
ادگار. [ اِ ] (اِخ ) پادشاه اسکاتلند، نبسه ٔ ادگار ازلینگ . وی از 1097 تا 1107م . فرمانروائی داشته است و سپس دنالد غاصب او را از اسکاتلند براند و خواهر او ماتیلده را بپادشاه انگلیس هانری اول تزویج کرد.
-
ادگار
لغتنامه دهخدا
ادگار.[ اِ ] (اِخ ) پادشاه انگلوساکسن ملقب به ازلینگ بمعنی بلندآوازه . او حقاً وراثت تخت و تاج داشت لکن در اول هارلد و سپس در 1066 م . گیوم فاتح حق ویرا غصب کردند و او مجبور شد تا از حق وراثت خویش دست کشد وبقیه ٔ عمر را در خدمت گیوم با صداقت تام بگذر...
-
جستوجو در متن
-
ازلینگ
لغتنامه دهخدا
ازلینگ . [ اِ زِ ] (انگلیسی ، ص ) نامی . بلندآوازه . || (اِخ ) لقب ادگار یکی از سلاطین اَنگلوساکسون .
-
بوستون
لغتنامه دهخدا
بوستون . [ ب ُ ت ُ ] (اِخ ) شهری در ایالات متحده ٔ آمریکا. کرسی ماساچوست . 801000 سکنه دارد. مرکز صنعتی و بندری فعال است . موطن فرانکلین و ادگار پو است . (فرهنگ فارسی معین ).
-
صاین
لغتنامه دهخدا
صاین . [ی ِ ] (ع ص ) نگاهدارنده . متحفظ. || پرهیزکار : در مواضی ایام دهقانی بوده است صاین ومتدین و متورع و متقی . (سندبادنامه ص 129). رجوع به صائن شود. || در مغولی بمعنی نیک است . (تعلیقات ادگار بلوشه بر جامع التواریخ رشیدی ص 28).
-
ادیث
لغتنامه دهخدا
ادیث . [ اِ ] (اِخ ) (سَنت ...) شاهزاده خانم انگلیسی دختر ادگار پادشاه انگلستان (از غیر زن مشروع خود). دو بار پس از مرگ پدر و برادر تاج و تخت انگلستان بدو خواستند داد و وی نپذیرفت و چون راهبه ای در صومعه معتکف گشت و انگلیسان او را مقام قدیس دهند (961...
-
بابا
لغتنامه دهخدا
بابا. (اِ) ادگار بلوشه در توضیح «باباخاتون » آرد: محققاً «بابا» باید خواند و این کلمه در مغولی بنا بر علم الاعلام مغولی از کلمه ٔ چینی «پاپا» بزبان مغولی وارد شده است . (جامعالتواریخ ج 2 ص 36 بخش فرانسوی ).و رجوع به ص 354 همان جلد شود.
-
ساقیز
لغتنامه دهخدا
ساقیز. (اِخ ) از طوائف مغول و همان قبیله ٔ معروف نایمان است و «ساقیز» بترکی به معنی عددهشت است و «نایمان » بزبان مغولی نیز بهمین معنی است و شاید شعب این قبیله هشت بوده است . (محمد قزوینی در حاشیه ٔ جهانگشا ج 1 ص 26 به نقل از ادگار بلوشه ) : و در آن و...
-
دگا
لغتنامه دهخدا
دگا. [ دُ ] (اِخ ) (1834 - 1917 م ). ادگار نقاش و حکاک و حجار امپرسیونیست فرانسوی تولد و وفات او در پاریس بود. وی در فن بیان اشکال و حرکات با سادگیی نیرومند مهارتی بسزا داشت ، و رسام و رنگ آمیز بزرگی بشمار میرود. دگا صورت اشخاص و صحنه های رقص و حیات ...
-
بلوشه
لغتنامه دهخدا
بلوشه . [ بْل ُ / ب ِ ل ُ ش ِ ] (اِخ ) گابریل ژوزف ادگار (1870 - 1937 م .)، مستشرق فرانسوی . وی زبانهای عربی و فارسی را در مدرسه ٔ السنه ٔ شرقی پاریس فراگرفت ، و از کتابداران نسخه های خطی کتابخانه ٔ ملی پاریس شد. فهرستهای بسیار از نسخه های خطی منتشر ...
-
بارس
لغتنامه دهخدا
بارس . (ترکی ، اِ) به ترکی یوز را نامند و به هندی حجرالمحک . (فهرست مخزن الادویه ). یوز. پلنگ . (دِمزن ). لغتی است ترکی ریشه ٔ پارس بنا بنقل برهان جانوری است شکاری کوچکتر از پلنگ که همان یوز و یوزپلنگ باشد و با کلمه ٔ «ئیل » بمعنی سال ترکیب شود و سال...
-
حسین آزاد
لغتنامه دهخدا
حسین آزاد. [ ح ُ س َ ن ِ ] (اِخ ) یا میرزا حسین خان آزاد. او طبیب ظل السلطان ، سلطان مسعودمیرزا پسر بزرگ ناصرالدین شاه بود، و وی پسر میرزا یوسف خان مستشار پست خانه بود، که از آزادیخواهان و طالبین اصلاح عصر خود بقلم میرفت ، و او را رساله ای است درباب ...
-
صبح ازل
لغتنامه دهخدا
صبح ازل . [ ص ُ ح ِ اَ زَ ] (اِخ ) نام او میرزا یحیی فرزند میرزا عباس از مردم نور مازندران و مؤسس فرقه ٔ ازلیان است . ازلیان و بهائیان دو فرقه اند که پیشوای هر یک از این دو دسته خود را جانشین سیدعلی محمد باب شیرازی میدانند. چنانکه میدانیم سیدعلی محم...