کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادواری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
فاللیس
لغتنامه دهخدا
فاللیس . (اِخ )بیرونی نویسد وی از جمله ٔ اصحاب تعالیم است و او ادواری را استخراج کرد که به ادوار فاللیس موسوم است . و نخستین دور آن در سال 418 بخت نصر بود، و هر دور آن 76 سال شمسی است . (از آثار الباقیه چ ساخاو ص 27).
-
تاریخ قرون وسطی
لغتنامه دهخدا
تاریخ قرون وسطی . [ خ ِ ق ُ ن ِ وُ طا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) درباره ٔ ادواری بحث میکند که مابین تاریخ قدیم و تاریخ جدید قرار دارد. رجوع به قرون وسطی در ردیف خود شود.
-
راست پنجگاه
لغتنامه دهخدا
راست پنجگاه . [ پ َ ] (اِ مرکب ) نام مقام ششم در موسیقی ، دستگاه راست پنجگاه . هدایت گوید: «راست » در قدیم پرده (دایره )بوده است و پنجگاه شعبه ... تناسب راست ادواری با پنجگاه در این بوده است که هر دو زمینه ٔ دایره ٔ 4 بوده اند. پنجگاه امروز هم در آن ...
-
دوری
لغتنامه دهخدا
دوری . [ دَ / دُو ] (ص نسبی )منسوب به دور. رحوی . چنبری . دورانی . (یادداشت مؤلف ). || منسوب به دور و گردش در زمان خاص .- جنون دوری ؛جنون ادواری .|| (اِ) ظرفی مدور با لبه ٔ بسیار کوتاه از مس و غیره . بشقاب بزرگ لبه دار. (یادداشت مؤلف ). ظرف غذاخور...
-
تاریخ قدیم
لغتنامه دهخدا
تاریخ قدیم . [ خ ِ ق َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) درباره ٔ ادواری از ازمنه ٔ بسیار قدیم بحث می کند. تاریخ قدیم به انقراض امپراطوری روم غربی بسال 476 م . و بعقیده ٔ برخی دیگر بمرگ «تئودوسیوس » بسال 395 م . خاتمه می یابد. || تاریخ فرس قدیم ، تاریخ یزدگرد...
-
شیل خاکین شوش ناک
لغتنامه دهخدا
شیل خاکین شوش ناک . (اِخ ) از پادشاهان نامی عیلام است . این پادشاه که سیاستمدار مدبر و بزرگ بود بناهای زیاد کرد و یکی از کارهای اوست : هر بنایی را که تعمیر می کرد می نوشت این بنا را که ساخته بود و چه کتیبه داشت . عین آن کتیبه را که بزبان سامی بود می ...
-
مطبق
لغتنامه دهخدا
مطبق . [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) پوشنده . (آنندراج ). || جنون مطبق ؛ دیوانگی پوشنده ٔ عقل . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). جنون مطبق ؛ دیوانگی پیوسته و متصل . مقابل جنون ادواری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جنون مطبق آن است که بیمار را فراگیرد و ...
-
جنون
لغتنامه دهخدا
جنون . [ ج ُ ] (ع مص ) پوشیدن شب . (منتهی الارب ). درآمدن شب . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || دفن کردن مرده را. || پوشیده و پنهان شدن ، و فعل آن به این معنی بطور مجهول بکار رود. (منتهی الارب ). || دیوانه گردیدن . (منتهی الارب ) (المصادر زو...
-
مجنون
لغتنامه دهخدا
مجنون . [ م َ ] (ع ص ) جنون زده و دیوانه . (غیاث ) (آنندراج ). آنکه عقل وی زایل یا فاسد شده باشد. مؤنث آن مَجنونَه . (از اقرب الموارد). دیوانه شده . دیوانه کرده شده . دیوانه و شوریده و بی عقل . ج ، مَجانین . (ناظم الاطباء). دیوزده . پری زده . مألوس...
-
شهادة
لغتنامه دهخدا
شهادة. [ ش َ دَ ] (ع مص ، اِمص ) آگاهی یافتن بر چیزی : شهد علی کذا شهادةً. (منتهی الارب ). || گواهی دادن برای کسی و ادای شهادت کردن : شهد له بکذا و قولهم اشهد بکذا؛ یعنی قسم میخورم و شهد اﷲ انه لااله الا هو؛ ای علم اﷲ او قال اﷲ او کتب اﷲ، و اَشهدُ اَ...
-
تاریخ ترک
لغتنامه دهخدا
تاریخ ترک . [ خ ِ ت ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون در ذیل کلمه ٔ تاریخ آرد: و از آن جمله تاریخ ترک است و سالهای آن نیز شمسی حقیقی است و شب و روز را به دوازده قسمت تقسیم کنند و هر قسمت را «چاغا» نامند و هر «چاغ » را به هشت قسمت...
-
حجر
لغتنامه دهخدا
حجر. [ ح َ ] (ع مص ) بازداشتن . (دهار) (ترجمان عادل بن علی ). منع کردن یعنی بازداشتن کسی را از تصرف در مال خویش و حرام کردن . (زوزنی ) (دستور اللغه ٔ ادیب نطنزی ). حظر. حظار. حظارة. (تاج المصادر بیهقی ). || دفع؛ حجراً له ؛ ای دفعا له ، و هو استعاذة م...