کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادوات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ادوات
لغتنامه دهخدا
ادوات . [ اَدَ ] (ع اِ) ج ِ اَداة. آلت ها. آلات حصول چیزی . (غیاث اللغات ). اسباب . دست افزارها : چنانکه ظهورآن بی ادوات آتش زدن ممکن نگردد، اثر این تجربت و ممارست هم ظاهر نشود. (کلیله و دمنه چ 1332 ص 299).- ادوات عمران ؛ وسایل آبادی و تمدن .- علم ا...
-
واژههای همآوا
-
عدوات
لغتنامه دهخدا
عدوات . [ ع ُ دَ ] (ع اِ) ج ِ عُدوة و عِدوة. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
کوچال
لغتنامه دهخدا
کوچال . (اِ) کاچال و اسباب و ادوات خانه و مایحتاج خانه . (ناظم الاطباء).
-
اجرام
لغتنامه دهخدا
اجرام . [ اَ ] (ع اِ) متاع و ادوات شبان . (منتهی الارب ).
-
بچه
لغتنامه دهخدا
بچه . [ ب ِ چ ِ ] (ادوات استفهام ) (ب + چه ) کدام . بکدام . (ناظم الاطباء).
-
سمفونی
لغتنامه دهخدا
سمفونی . [ س َ ف ُ ] (فرانسوی ، اِ) قطعه ٔ موسیقی که برای اجرا بوسیله ٔ ادوات کنسرتی ساخته میشود. (فرهنگ فارسی معین ).
-
قاش ماش
لغتنامه دهخدا
قاش ماش . (ع اِ) رخت خانه . و این از اسماء اصوات است . (منتهی الارب ). ظروف و ادوات . (آنندراج ).
-
موزیکان
لغتنامه دهخدا
موزیکان . (از فرانسوی ، اِ) موزیگان . آلات و ادوات موزیک . (ناظم الاطباء). موزغان . موزقان . رجوع به موزغان و موزقان شود.
-
موزیگان
لغتنامه دهخدا
موزیگان . (از فرانسوی ، اِ) موزیکان . آلات و ادوات موزیک . (ناظم الاطباء). و رجوع به موزیکان شود.
-
مواصل
لغتنامه دهخدا
مواصل . [ م َ ص ِ ] (ع اِ) ج ِ موصل . (ناظم الاطباء). رجوع به موصل شود. || بعضی از ادوات موسیقی . (ناظم الاطباء).
-
انبارگ
لغتنامه دهخدا
انبارگ . [ اَم ْ رَ ] (اِ) مخازنی که در زمان صلح اسلحه و ادوات جنگی را در آن انبار می کردند. (از ایران در زمان ساسانیان ص 241).
-
بچند
لغتنامه دهخدا
بچند. [ ب ِ چ َ ] (ادوات استفهام ) به چقدر. به چه قیمت . (آنندراج ). به چه مقدار. (ناظم الاطباء).- امثال :کس نگوید خرت بچند ؟
-
پومیه
لغتنامه دهخدا
پومیه . [ پ ُ ی ِ ] (فرانسوی ، ص ) استاد در بازی «پوم ». || سازنده و فروشنده ٔ ادوات لازم برای بازی «پوم ».