کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ادل
لغتنامه دهخدا
ادل . [ اَ ] (ع مص ) افتادن پوست ریش خشک [ خشک ریشه ] و به شدن ریش . || جنبانیدن شیر تا دوغ شود. || گرانبار رفتن بچیزی .
-
ادل
لغتنامه دهخدا
ادل . [ اَ دَل ل ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از دلالت . دلیلتر و رهنماتر. (غیاث اللغات ). دال تر. راه نماینده تر. رساتر در دلالت .- امثال :ادل ّ من حُنَیْف الحناتم و من دُعَیمیص الرمل .
-
ادل
لغتنامه دهخدا
ادل . [ اَ لِن ْ ] (ع اِ) اَدْلی . ج ِ دلو.
-
ادل
لغتنامه دهخدا
ادل . [ اِ ] (ع اِ) دردِگردن . حِدْل . گردن درد. || هرچه که بدان گرانبار روند. || (ص ) شیر خفته و ترش شده .
-
ادل
لغتنامه دهخدا
ادل . [ اِ دِ ] (اِخ ) نام مردی از مردم هلند که بار اول در سال 1619م . قسمتی از سواحل غربی استرالیا را کشف کرد و در قدیم ناحیت مکشوفه ٔ او را بنام او ادل میخواندند لکن سپس این نام متروک ماند. (قاموس الاعلام ).
-
واژههای مشابه
-
آدل
لغتنامه دهخدا
آدل . [ دِ ] (اِخ ) قسمتی از سواحل افریقا در انتهای خلیج عدن که سکنه ٔ آن آفاریاداناکیل خوانده میشوند.
-
واژههای همآوا
-
عدل
لغتنامه دهخدا
عدل . [ ع َ ] (ع اِمص ) مقابل ستم . مقابل بیداد. داد. (دستوراللغة). مقابل جور. ضد جور. نقیض جور. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مقابل ظلم . نصفت . قسط. عدالت . انصاف . امری بین افراط و تفریط. (از قطرالمحیط) (از اقرب الموارد). مساوات در مکافات به نیکی...
-
عدل
لغتنامه دهخدا
عدل . [ ع َ ] (ع مص ) داد دادن . (منتهی الارب ).
-
عدل
لغتنامه دهخدا
عدل . [ ع ِ ](ع اِ) عوض . بدل . معادل . مقابل . برابر : گفتم که مرغ نبود دهقان امام راگفتا که مرغ نبود عِدلی دهد خُره . سوزنی .|| هم بار.
-
آدل
لغتنامه دهخدا
آدل . [ دِ ] (اِخ ) قسمتی از سواحل افریقا در انتهای خلیج عدن که سکنه ٔ آن آفاریاداناکیل خوانده میشوند.
-
جستوجو در متن
-
ادله
لغتنامه دهخدا
ادله . [ اِ ل َ ] (ع اِ) اِدل .
-
ادلی
لغتنامه دهخدا
ادلی . [ اَ ] (ع اِ) اَدْل . ج ِ دَلو.