کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادعا کرد که پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ادعا کار
لغتنامه دهخدا
ادعا کار. [ اِدْ دِ ] (ص مرکب ) پرمدعا.
-
ادعا کردن
لغتنامه دهخدا
ادعا کردن . [ اِدْ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دعوی کردن . مدعی بودن . مزیتی برای خود قائل بودن . رجوع به ادعاء شود. || مطالبه کردن .
-
جستوجو در متن
-
دعی
لغتنامه دهخدا
دعی . [ دَ عی ی ] (اِخ ) احمدبن مرزوق ، مشهور به ابن ابی عمارة. اصل او از بجایه (در افریقیه ) بود و به صحرای سجلماسه رفت و در آنجا ادعا کرد که «فاطمی منتظر» اوست لذا بدویان از او رویگردان شدند آنگاه چون از شباهت ظاهری خود با فضل بن واثق (که بقتل رسید...
-
غالیون
لغتنامه دهخدا
غالیون . (اِخ ) پرو قنصول اخائیة که برادرش سنکای فیلسوف وی را توصیف میکند (و میگوید) وی شخصی حلیم و ساده دل بود. و قوم یهود پولس را در حضور همین غالیون آورده ادعا کردند که کفر میگوید. بنابراین غالیون از این ادعا صرف نظر نمود و اعتنائی نکرد زیرا این م...
-
یحیی
لغتنامه دهخدا
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن نوفل یمانی ، شاعری از حمیر بود. گویند او در آغاز خود را به ثقیف منسوب می داشت ، ولی چون حجاج ، خالدبن عبداﷲ قسری را والی عراق کرد او به رغم حجاج ادعا کرد که از قبیله ٔ حمیر است . او سخت هجوگوی بود و هرگز کسی را مدح نگف...
-
گوندووالد
لغتنامه دهخدا
گوندووالد. [ گُن ْ دُ ] (اِخ ) در سال 550 م . به دنیا آمده . وی در کنستانتینوپل بزرگ شد و ادعا کرد که پسر کلوتر اول است و کوشش کردگول را تصرف نماید. مدت کمی در تولوز و بوردو حکومت نموده و سپس بوسیله ٔ ارتش پادشاه گونترن از پا درآمد و در سال 585 م . ب...
-
بصری
لغتنامه دهخدا
بصری . [ ب َ ] (اِخ ) جانشین شلمغانی . ابن العزاقر مؤسس مذهب عزا قریه بود. در خاندان نوبختی آمده است : بعد از قتل شلمغانی یک نفر بنام بصری جانشینی او را ادعا کرد و مدعی شد که روح شلمغانی دراو حلول کرده و او مقام الوهیت دارد. وی در سال 340هَ . ق . در...
-
الکساندر اول
لغتنامه دهخدا
الکساندر اول . [ اَ ل ِ رِ اَوْ وَ ] (اِخ ) بالاس . یکی از پادشاهان آسیا که از 151 تا 145 ق .م . سلطنت کرد. صاحب قاموس الاعلام ترکی (در ج 1 ص 324) گوید: لقب وی «بالا» و اهل رودس بود. وی ادعا داشت که پسر آنتیوگوس اپیفان است و بکمک حکمران مصر بطلمیوس ف...
-
الکساندر دوم
لغتنامه دهخدا
الکساندر دوم . [ اَ ل ِ رِ دُوْ وُ ] (اِخ ) زابینا . یکی از پادشاهان آسیا که از 126 تا 122 ق .م . سلطنت کرد. صاحب قاموس الاعلام ترکی (در ج 1 ص 324) گوید: لقب وی زبینا و اهل اسکندریه بود. وی ادعا داشت که پسر الکساندر بالا است ، و بسال 25 ق . م . بیاری...
-
دعی
لغتنامه دهخدا
دعی . [دَ عی ی ] (ع ص ، اِ) پسرخوانده . (منتهی الارب ) (دهار)(ترجمان القرآن جرجانی ). به پسری گرفته . (دهار). به فرزندی گرفته شده که آنرا متبنی نیز گویند. (غیاث ) (آنندراج ). || آنکه در نسبت خود متهم باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). حرام زاده ...
-
سعید
لغتنامه دهخدا
سعید. [ س َ ] (اِخ ) ابن حسین بن عبداﷲبن میمون قداح از رؤسای قرامطه پس از جد و اعمام خود ریاست این گروه به وی رسیده . پدرش حسین در زمان حیات عبداﷲ از دنیا برفت و ریاست و دعوی به وی رسید. سعید به ری ، طبرستان ، خراسان ، احسا، قطیف قدس رفت . آنگاه رهس...
-
جعفر کذاب
لغتنامه دهخدا
جعفر کذاب . [ ج َ ف َ رِ ک َذْ ذ ] (اِخ ) جعفربن علی نقی (متوفی 271 هَ . ق .) فرزند امام دهم شیعیان بود که ادعای امامت داشت و جمعی او را دروغگو دانسته به کذاب ملقب ساختند. صاحب منتهی الاَّمال نویسد: «و امام جعفر، پس مثلش مثل فرزند حضرت نوح پیغمبر علی...
-
حبیبة
لغتنامه دهخدا
حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت خارجةبن زیدبن ابی زهیربن مالک بن امری ءالقیس بن مالک بن ثعلبةبن کعب بن خزرج بن حارث بن خزرج . و برخی نام او ملیکة دانند. زوجه ٔ ابوبکر صدیق بود. گویند در مرض موت ابوبکر، آبستن بود، پس ابوبکر گفت : در قلب من چنین افتاده ک...
-
مؤید دیوانه
لغتنامه دهخدا
مؤید دیوانه . [ م ُ ءَی ْ ی ِ دِ دی ن َ ] (اِخ ) یا خواجه مؤید. از اولاد شیخ ابوسعید ابوالخیربود و از پریشانی دماغ دعوی سلطنت می کرد و بر سر همان ادعا رفت . بیت زیر در جواب خواجه حافظ از اوست :چشم دیوانه از آن شمع سعادت پرتوکه جهان را بدهد روشنیی ا...