کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادراک کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ادراک کردن
لغتنامه دهخدا
ادراک کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دریافتن . فهمیدن . درک کردن : چشم از آن حسن جهانگیر چه ادراک کنددر حبابی چه قدر جلوه کند دریائی .صائب .
-
واژههای مشابه
-
ادراک افتادن
لغتنامه دهخدا
ادراک افتادن . [ اِ اُ دَ ] (مص مرکب ) دست دادن تعقل و فهم : صواب آنست که آنرا [ تاریخ یمینی را ] بعبارتی که بافهام نزدیک باشد و ترک و تازیک را در این ادراک افتد بپارسی نقل کنی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
-
ادراک پذیر
لغتنامه دهخدا
ادراک پذیر. [ اِ پ َ ] (نف مرکب ) قابل دریافت . قابل فهم .
-
ادراک پذیری
لغتنامه دهخدا
ادراک پذیری . [اِ پ َ ] (حامص مرکب ) قابلیت دریافت و فهم و تعقل .
-
ادراک ناپذیر
لغتنامه دهخدا
ادراک ناپذیر. [ اِ پ َ ] (نف مرکب ) غیرقابل فهم و تعقل .
-
جستوجو در متن
-
تمیز پیدا کردن
لغتنامه دهخدا
تمیز پیدا کردن . [ ت َ پ َ / پ ِ ک َدَ ] (مص مرکب ) عقل و ادراک و فراست پیدا کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به تمیز و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
فهمیدن
لغتنامه دهخدا
فهمیدن . [ ف َ دَ ] (مص جعلی ) از فهم و علامت مصدر فارسی . (یادداشت مؤلف ). دریافت کردن . دریافتن . ادراک کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
فطانت
لغتنامه دهخدا
فطانت . [ ف َ ن َ ] (ع اِمص ) زیرکی و دانایی . (غیاث ). زیرکی و هوشیاری . || (مص ) درک کردن . دریافتن . (فرهنگ فارسی معین ). فهمیدن و ادراک کردن . || ماهر شدن در کاری . (از اقرب الموارد).
-
نهبه
لغتنامه دهخدا
نهبه . [ ن َ ب َ / ن ُ ب َ ] (ع اِمص ) غارت . (غیاث اللغات ). نهبة. رجوع به نهبة شود.- نهبه کردن ؛ غارت کردن . تاراج کردن : می رود با تو که یابد عقبه ای که تواند کردت آنجا نهبه ای . مولوی .|| دریافت . ادراک . فهم . (ناظم الاطباء).
-
ساویدن
لغتنامه دهخدا
ساویدن . [ دَ ] (مص ) سودن . (اوبهی ). سائیدن و سوهان کردن . || زدودن و صیقل کردن و جلا دادن . || اره کردن . || خرد کردن . || نرم کردن . || فرسودن . || اندودن . || دریافتن . || فهم کردن و ادراک کردن . || حل کردن و گداختن در آب . || لمس کردن و دست مال...
-
ثأر
لغتنامه دهخدا
ثأر. [ ث َءْرْ ] (ع مص ) کشتن کشنده را. طلب کردن خون مقتولی را. ادراک ثأر. || لاثأرت فلاناً یداه ؛ نفع مرساناد او را دو دست وی .
-
شنوا شدن
لغتنامه دهخدا
شنوا شدن . [ ش َ / ش ِ ن َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سامع شدن .- شنوا شدن دل ؛ درک کردن حقایق . ادراک کردن واقعیت ها : چون دل شنوا شد ترا از آن پس شاید اگرت گوش سر نباشد.ناصرخسرو.
-
لقاء
لغتنامه دهخدا
لقاء. [ ل ِ ] (ع مص ) دیدار کردن . (منتهی الارب ). لقاءة. لَِقایة. لِقی . لُقی . لِقیان یا لُقیان . لقیة. لُقیانة یا لِقیانة. لُقی ّ. لُقی ً. لقاة. (منتهی الارب ). دیدن . || ادراک . رسیدن . (زوزنی ) (ترجمان القرآن جرجانی ). || کارزار کردن . (زوزنی )....