کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادخال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ادخال
لغتنامه دهخدا
ادخال . [ اِ ] (ع مص ) درآوردن . (تاج المصادربیهقی ). ایلاج . بدرون بردن . دربردن . (مؤید الفضلاء).داخل کردن . نقیض اخراج . قوله تعالی : «رب ادخلنی مدخل صدق »؛ ای مدخلاً رضیّاً. || بسیاردرخت شدن زمین . (تاج المصادر بیهقی ). || ادخال فی الامر؛ ما یخا...
-
ادخال
لغتنامه دهخدا
ادخال .[ اِدْ دِ ] (ع مص ) درآمدن . درشدن . دررفتن بچیزی .
-
جستوجو در متن
-
مدخل
لغتنامه دهخدا
مدخل . [ م ُ خ ِ ] (ع ص ) آنکه داخل می کند و درمی آورد و درج می کند. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از ادخال . رجوع به ادخال شود.
-
تئتاء
لغتنامه دهخدا
تئتاء. [ ت ِءْ ](ع ص ) آنکه وقت جماع حدث کند. || آنکه پیش از ادخال انزال کند. (منتهی الارب ) (قطر المحیط).
-
تیتاء
لغتنامه دهخدا
تیتاء. [ ت َ ] (ع ص ، اِ) آنکه وقت جماع حدث کند و یا آنکه پیش از ادخال انزال نماید. (ناظم الاطباء).
-
مجیاء
لغتنامه دهخدا
مجیاء. [ م ُ ج َی ْ ی َءْ ] (ع ص ) مردی که عندالجماع حدث کند یا انزال کند پیش از ادخال .(منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از محیط المحیط).
-
زرق
لغتنامه دهخدا
زرق . [ زَ ] (از ع ، مص ) ادخال مایعی به اعانت آبدزدک در جوفی . (ناظم الاطباء). وارد کردن دوای مایع بوسیله ٔ سرنگ . تزریق . (فرهنگ فارسی معین ). فرهنگستان ایران «سوزن زدن » را بجای این کلمه برگزیده است . رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران شود.
-
شکاز
لغتنامه دهخدا
شکاز. [ ش َک ْ کا ] (ع ص ) آنکه او را از سخن گفتن به زنان انزال آیدش بی آنکه مخالطت کند. || آنکه نزد جماع حدث کند و پیش از ادخال انزال نماید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || آنکه بر شراب بدخویی و جنگجویی کند. (منتهی الارب ) (آنندراج )...
-
ضفیط
لغتنامه دهخدا
ضفیط. [ ض َ ] (ع ص ) آنکه وقت آرمیدن با زنان حدث آیدش . || آنکه پیش از ادخال ، انزال آیدش . || نادان . سست رای . (منتهی الارب ). ج ، ضفطی . || شتر نیکوخو. (منتهی الارب ). || شتردشوارخو (از لغات اضداد است ). (منتهی الارب ). || مرد تندار نرم و فروهشته ...
-
ادراج
لغتنامه دهخدا
ادراج . [ اِ ] (ع مص ) درنوردیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). پیچیدن . درهم پیچیدن .- ادراج کتاب ؛ درنوردیدن نامه را.|| ادراج ناقه ؛ درگذشتن از یکسال و بچه نیاوردن او. || ادراج بناقه ؛ بستن سَرِ پستان او را. || دربردن . ادخال . || ادراج دلو؛ بنر...
-
داخل کردن
لغتنامه دهخدا
داخل کردن . [ خ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درآوردن . اتلاج . اِدخال . اندماج : اسلق العود فی العروة؛ داخل کردن چوب را در گوشه ٔ کوزه و جز آن . (منتهی الارب ).- داخل جنگ کردن ؛ بجنگ واداشتن .- داخل چیزی کردن ؛ آمیختن و درآوردن درآن . پیوسته کردن . (ناظم ...
-
مدخل
لغتنامه دهخدا
مدخل . [ م ُ خ َ ] (ع اِ) جای درآوردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 87). جای دخل کردن . (غیاث اللغات ). || (مص ) ادخال ، مقابل اخراج . (از متن اللغة). داخل گردانیدن . (از اقرب الموارد). درآوردن کسی را. (منتهی الارب ). || (ص ) داخل کرده شده . (غیاث اللغا...
-
تأتاء
لغتنامه دهخدا
تأتاء.[ ت َءْ ] (ع ص ) (از ثلاثی مجرد ت َءَءَ) آنکه زبانش در «تا» آویزد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه زبانش در «تاء» لکنت داشته باشد. (ناظم الاطباء). || آنکه وقت جماع حدث کند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط). || آنکه پیش از ادخا...
-
دربردن
لغتنامه دهخدا
دربردن . [ دَ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) بیرون بردن . (یادداشت مرحوم دهخدا).- از راه دربردن ؛ از راه منحرف کردن . از راه بدربردن .- جان دربردن از مرضی یا جنگی ؛ نجات یافتن .|| فروبردن . ادخال . ادراج . ایهال : ادغام ؛ دربردن حرف در حرف دیگر. ترکیب ؛ دربرد...