کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادباء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ادباء
لغتنامه دهخدا
ادباء. [ اِ ] (ع مص ) اِدباءِ عَرْفَج ؛ بسیار برگ آوردن شوره گیاه ، چنانکه ملخ مانند گردد. (منتهی الارب ).
-
ادباء
لغتنامه دهخدا
ادباء. [ اُ دَ] (ع ص ، اِ) ج ِ ادیب . ادب دارندگان . ادب دهندگان . (غیاث اللغات ) : اکناف و الطاف ایشان مقصد غرباء و ادباء اطراف شده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 275).
-
جستوجو در متن
-
ضراب
لغتنامه دهخدا
ضراب . [ ض َرْ را ] (اِخ ) ابوعبید معروف به ضراب . از متقدمین ادباء است . (محاسن اصفهان مافروخی ص 33).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن بشرویه . از قدماء ادباء اصفهان است . رجوع به ص 31 کتاب محاسن اصفهان مافروخی شود.
-
حجازی
لغتنامه دهخدا
حجازی . [ ح ِ ] (اِخ ) اسماعیل بن عبدالحق حجازی . یکی از ادباء و شعرای معروف قرن 11هجری است و در سال 1001 هَ . ق . درگذشته . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
خیار
لغتنامه دهخدا
خیار. (اِخ )ابن اوفی النهدی . یکی از فاضلان و ادباء عرب است . رجوع به معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث ج 4 ص 188 شود.
-
عاصمی
لغتنامه دهخدا
عاصمی . [ ص ِ ] (اِخ ) مولانا عاصمی . یکی از ادباء و شعراء است و از جمله اشعار اوست :چون آتشم ز هجر تو بر سر زند علم سازم روان چو شمع ز گرداب دیده نم .(مجالس النفائس ص 78).
-
ابن حماره
لغتنامه دهخدا
ابن حماره . [ اِ ن ُ ح ِ رَ ] (اِخ )ابوالحسن احمدبن محمدبن حماره ٔ کاتب . از افاضل کُتّاب بود و او صحبت ادباء بزرگ دریافت . او راست : کتاب امتحان الکُتّاب و دیوان ذوی الألباب و کتاب الرسائل .
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [ اَبُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) نفیس قطرسی . احمدبن ابوالقاسم عبدالغنی بن احمدبن عبدالرحمن بن خلف بن مسلم اللخمی مالکی . یکی از ادباء روزگار خود و او را دیوان شعری است . وفات وی بهفتادسالگی در سنه ٔ 603 هَ . ق . بود.
-
دتوش
لغتنامه دهخدا
دتوش . [ دِ ] (اِخ ) از ادباء فرانسه است و به سیاست نیز پرداخته و نمایشنامه ها نوشته و بعضویت انجمن دانش (فرهنگستان ) فرانسه در آمده است . مولد وی تور (1680 م .) و وفاتش در پاریس (1754 م .) بوده است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
عائشة
لغتنامه دهخدا
عائشة. [ ءِ ش َ ] (اِخ ) بنت اسماعیل پاشابن محمد کاشف تیمور. یکی از شعراء و ادباء و از نوابغ مصر بود و به عربی و ترکی و فارسی شعرمیسرود. به سال 1256 هَ . ق . در قاهره متولد شد و به سال 1320 هَ . ق . درگذشت . او را آثار بسیاری است از جمله دیوان شعر او...
-
عارف
لغتنامه دهخدا
عارف . [ رِ ] (اِخ ) (احمد...الزین ) یکی از نویسندگان و ادباء بزرگ عرب در قرن 14 هجری و صاحب مجله ٔ عرفان صیداست . او دارای تألیفاتی مانند تاریخ صیدا وتاریخ شیعه میباشد. (معجم المطبوعات ج 2 ص 1259).
-
عثمان
لغتنامه دهخدا
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن ابراهیم الطرسوسی مکنی به ابوعمرو. قاضی و از کُتّاب ادباء بود. قضاوت معرة النعمان به وی واگذار شد و به سال 400 هَ . ق . به کفر طاب بین حلب و معرة درگذشت . اوراست اخبار الحجاب . (از اعلام زرکلی ).
-
عطأا
لغتنامه دهخدا
عطأا. [ ع َ ئُل ْ لاه ] (اِخ ) (1256- 1332 هَ . ق .) ابن عبدالرحمان بن حسن مدرس از فاضلان قرن اخیر در حلب بوده است . وی مدتی اداره ٔ فرهنگ آنجا را بعهده داشت و زمانی ریاست شورای فرهنگ را نیزعهده دار بود. او را دیوان شعر و سایر تألیفات بود و جز کتاب...