کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادانة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ادانة
لغتنامه دهخدا
ادانة. [ اِ ن َ ] (ع مص ) فرومایه و ضعیف گردانیدن . || خسیس شدن : اُدین َ (مجهولاً)؛ خسیس و فرومایه گردید و ضعیف و سست شد. || وام دادن . (تاج المصادر بیهقی ): ادنته ؛ وام دادم او را. (منتهی الارب ). || وام گرفتن : ادان هو؛ وام گرفت .(منتهی الارب ). |...
-
واژههای مشابه
-
ادانه
لغتنامه دهخدا
ادانه . [ ] (اِخ ) از شهرهای عیسوی نشین که در سال 720 هَ . ق .بدست مصریان سوخت . رجوع به تاریخ مغول ص 347 شود.
-
واژههای همآوا
-
عدانة
لغتنامه دهخدا
عدانة. [ ع َ ن َ ] (ع اِ) گروه مردم . (آنندراج ) (منتهی الارب )(از اقرب الموارد). || پوست پاره ٔ بن دلو.(منتهی الارب ) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مدین
لغتنامه دهخدا
مدین . [ م َ ] (ع ص ) خسیس . فرومایه . ضعیف . سست . (آنندراج ): ادانه ؛ فرومایه و ضعیف گردانید او را. (منتهی الارب ). رجوع به ادانة شود.
-
خسیس شدن
لغتنامه دهخدا
خسیس شدن . [ خ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پست شدن . حقیر شدن . فرومایه شدن . ناکس شدن . اِدانَة. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
نسیه
لغتنامه دهخدا
نسیه . [ ن َس ْ / ن ِس ْ ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) آنچه نقد نباشد و به زمانه ٔ بعید وعده ٔ ادای آن کرده باشند. (غیاث اللغات ) (ازآنندراج ). خلاف نقد. (السامی ). پسادست . (لغات فرهنگستان ). نسیه ، بر وزن فدیه ، که مقابل نقد باشد در اصل نسیئة است [ به هم...
-
ژان بیست ودوم
لغتنامه دهخدا
ژان بیست ودوم .[ ن ِ ت ُ دُوْ وُ ] (اِخ ) ژاک دوئز . پاپ مسیحی از 1316 تا 1334 م . در زمان این پاپ الملک الناصر پادشاه مصر که معاصر با ابوسعید بهادر مغول بود در سال 720هَ . ق . جمعی از سرداران خود را امر به هجوم به ارمنستان صغیر و غارت شهر سیس پایتخت...
-
مهلت
لغتنامه دهخدا
مهلت . [ م ُ ل َ ] (ع اِ مهلة).زمان . اجل . مدت . نفسة. (منتهی الارب ). فرصت . (غیاث ) : گفتند فرمان برداریم به هر چه فرماید امامهلتی و تخفیفی ارزانی دارد. (تاریخ بیهقی ص 160).از در مهلت نیند اینها ولیک تو خدایا هم کریمی هم حلیم . ناصرخسرو.بشتاب سوی ...
-
خریدن
لغتنامه دهخدا
خریدن . [ خ َ دَ ] (مص ) پول دادن در ازای چیزی و ابتیاع کردن . ضد فروختن . (ناظم الاطباء). ابتیاع . (زوزنی )، اشتراء. (زوزنی ). بیع. شراء. شری . (یادداشت بخط مؤلف ) : خواجه غلامی خرید دیگر تازه سست هل و حجره گرد و لغو و ملازه .منجیک .یکی داد جامه یک...
-
وام
لغتنامه دهخدا
وام . (اِ) فام . افام . بام . پام . اوام . پهلوی : اپام (قرض ، دین )، ایرانی : آپمنه # (چیزی که دریافت شود) . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). قرض . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). دی...