کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اداره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اداره
لغتنامه دهخدا
اداره . [ اِ رَ ] (ع مص ) اِدارت . گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). بگردانیدن . گرداندن : در مداومت کؤس و اقداح و ادارت کاسات از دست سُقات ... (جهانگشای جوینی ).الا یا ایهاالساقی اَدِرْ کأساً و ناولهاکه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها. حافظ.|| گ...
-
اداره
لغتنامه دهخدا
اداره . [ اِ رَ / رِ ] (اِ) دیوان حکم باشد یعنی بارگاه . شهید گوید: همی فزونی جوید اداره بر افلاک . و به این معنی بمد الف نیز آمده . (از فرهنگی خطی منسوب به اسدی ). ولی بی شک این کلمه در شعر شهید اَواره است اصل اَوارِجه ٔ عربی . || دفتر حساب که محاسب...
-
اداره
لغتنامه دهخدا
اداره . [ اِ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) قسمتی از وزارتخانه . هر وزارتخانه به چند اداره و هر اداره به چند دائره منشعب شود. ج ، اِدارات .- اداره ٔمحاسبات . رجوع به محاسبات شود.- اداره ٔ مدعی العمومی ابتدائی . رجوع به دادسرا شود.- اداره ٔ مدعی العمومی استی...
-
واژههای مشابه
-
حسن اداره
لغتنامه دهخدا
حسن اداره . [ ح ُ ن ِاِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) درست اداره کردن .
-
جستوجو در متن
-
انتشارات و رادیو
لغتنامه دهخدا
انتشارات و رادیو. [ اِ ت ِ ت ُ ی ُ ] (اِخ ) (اداره ٔ کل ...)، اداره ٔ کل انتشارات و تبلیغات در اواخر سال 1319 هَ .ش . تشکیل شد و اداره ٔ امور رادیو، آژانس پارس اداره ٔ آگهیها و اداره ٔ خبرنگاری را زیر نظر گرفت . در سال 1330 نام اداره ٔ کل انتشارات و ...
-
پرسنل
لغتنامه دهخدا
پرسنل . [ پ ِ س ُ ن ِ ] (فرانسوی ، اِ) مجموع کارمندان یک اداره .- اداره ٔ پرسنل ؛ اداره ٔ کارگزینی .
-
تدارکات
لغتنامه دهخدا
تدارکات . [ ت َ رُ ] (ع اِ) ج ِ تدارک . بسیجها و تهیه ها. (ناظم الاطباء).- اداره ٔ تدارکات ؛اداره ای است که احتیاجات وزارتخانه ها و دیگر بنگاههای دولتی را برمی آورد: اداره ٔ تدارکات آرتش . اداره ٔ تدارکات وزارت دارائی .
-
نواقلی
لغتنامه دهخدا
نواقلی . [ ن َ ق ِ ] (ص نسبی ) منسوب به نواقل است . رجوع به نواقل شود. || اداره ٔ نواقلی ؛ اداره ٔ طرق . اداره ٔ راه . (فرهنگ فارسی معین ).
-
چرخانیدن
لغتنامه دهخدا
چرخانیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) چرخاندن . گرداندن . گرد گردانیدن . بدور درآوردن . || دستگاهی را اداره کردن . اداره یا ملک یا کارخانه ای را دایر داشتن . اداره کردن . رجوع به چرخاندن شود.
-
سرکلانتری
لغتنامه دهخدا
سرکلانتری . [ س َ ک َ ت َ ] (اِ مرکب ) اداره ای است در شهربانی برای نگاهداری انتظام عمومی . سابقاً آن را اداره ٔ پلیس میگفتند.
-
اداری
لغتنامه دهخدا
اداری . [ اِ ری ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به اداره . || عضو اداره .
-
سجل احوال
لغتنامه دهخدا
سجل احوال . [ س ِ ج ِل ْ ل ِ اَح ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اداره ٔ...) اداره ٔ آمار و ثبت احوال ، اداره ای است که در آنجا احوالات شخصی از لحاظ پدر و مادر و اقامتگاه و تولد ثبت میشود. رجوع به سجل شود.
-
تبلیغات
لغتنامه دهخدا
تبلیغات . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تبلیغ. رجوع به تبلیغ شود. - اداره ٔ تبلیغات ؛ نام اداره ای است که مقاصد و نظریات دولت و اخبار داخل و خارج را چنانکه بصلاح باشد بوسیله ٔ رادیو و نشریات مخصوص بخود انتشار میدهدو از جهت سازمانی ، بوسیله ٔ یکی از مدیران کل ا...