کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخ کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آخ
لغتنامه دهخدا
آخ . (صوت ) صوتی است مرادف وای و اُف ، حاکی از درد و رنج و تعب : عشق آتش تیز و هیزم تاخ منم گر عشق بماند اینچنین آخ تنم . صفار.|| آفرین . بخ . بارک اﷲ.
-
اخ اخ
لغتنامه دهخدا
اخ اخ . [ اَ اَ ] (صوت ) کلمه ای است نمودن نفرت و کراهت را. || کلمه ٔ تحسین که بهنگام نهایت حظّ و لذت گویند. بخ بخ . به به .طوبی . || کلمه ٔ افسوس . دریغا. وای . آه .
-
اخ تف
لغتنامه دهخدا
اخ تف . [ اَ ت ُ ] (اِ مرکب ) بلغمی که از گلو با آواز بدهن آرند و بیرون اندازند. آب دهان . خیو. بصاق . بزاق . || باستهزاء، نشان دولتی بر سینه و کلاه .- امثال :اخ تفش را پیش مرغ نمی اندازد ؛ بسیار ممسک و بخیل است .
-
اخ وتف
لغتنامه دهخدا
اخ وتف . [ اَ خ ُ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) آب دهان که بیرون افکنند.
-
اخ الزوج
لغتنامه دهخدا
اخ الزوج . [ اَ خُزْ زَ ] (ع اِ مرکب ) برادر شوهر.
-
اخ الزوجة
لغتنامه دهخدا
اخ الزوجة. [ اَ خُزْ زَ ج َ ] (ع اِ مرکب ) برادر زن .
-
اخ الموت
لغتنامه دهخدا
اخ الموت . [ اَ خُل ْ م َ ] (ع اِ مرکب )اشاره بحدیث نبوی «النوم اخ الموت » است : نوم ما چون شد اخ الموت ای فلان زین برادر آن برادر را بدان .مولوی .
-
اخ چولو
لغتنامه دهخدا
اخ چولو. [ اُ ] (اِخ )یکی از طوایف ایل قشقائی ایران که مرکب از 100 خانوار است و در کاکان لشنی و خفر و آباده مسکن دارند.
-
آخ و اوخ
لغتنامه دهخدا
آخ و اوخ . [ خ ُ ] (اِ صوت مرکب ، از اتباع ) حکایت صوت ناله ٔ بیمار و مانند آن .
-
جستوجو در متن
-
کمالا
لغتنامه دهخدا
کمالا. [ ک َ ] (اِخ ) ابن ملامحمد حسین فسایی . گاهی شعر می سراید. از اوست :سر بلندی ، خاکساری با هنرور کردن است آبرو را حفظ کردن سنگ گوهر کردن است با قد خم گشته بی طاعت کشیدن آه سردتکیه بر پشت کمان و تیر بی پر کردن است جان خودسازم فدای مصرع صایب کمال...
-
تاتی
لغتنامه دهخدا
تاتی . (اِخ ) (در زبان اطفال ): تاتی کردن بمعنی راه رفتن در زبان کودکان است .
-
اخواء
لغتنامه دهخدا
اخواء. [ اِخ ْ ] (ع مص )گرسنه شدن . || بنهایت فربهی رسیدن مواشی . || آتش ندادن آتش زنه . || همه را گرفتن . گرفتن همه ٔ آنچه را که نزد کسی است . || اخواء نجوم ؛ بی باران شدن ستاره ها و نیز میل کردن ستاره ها به فروشدن و غروب کردن . (منتهی الارب ).
-
لمط
لغتنامه دهخدا
لمط. [ ل َ ] (ع مص ) اضطراب کردن . || پریشان شدن . || طپیدن . || نیزه زدن . || (اِخ ) گروهی از مردم که سپر نیکو و محکم سازند. (منتهی الارب ).
-
ذوالطول
لغتنامه دهخدا
ذوالطول . [ ذُطْ طَ ] (ع ص مرکب ) خداوند افزون کردن نعمت . (مهذب الاسماء). واهب . وهاب . کریم . || (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی .