کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخطل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اخطل
لغتنامه دهخدا
اخطل . [ اَ طَ ] (اِخ ) غیاث بن غوث بن الصلت بن الطارقه از بنی تغلب مکنی به ابی مالک و ملقب به ذی الصلیب . در سبب تلقب او به اخطل اختلاف است . گویند وی مردی را از قوم خود هجا گفت آن مرد ویرا گفت : یا غلام انک لأخطل ،ای سفیه . و معروف آنست که وی بسبب...
-
اخطل
لغتنامه دهخدا
اخطل . [ اَ طَ ] (اِخ ) ابن حمادبن نمربن تولب . شاعریست از عرب .
-
اخطل
لغتنامه دهخدا
اخطل . [ اَ طَ ] (اِخ ) ابن غالب . شاعریست از عرب .
-
اخطل
لغتنامه دهخدا
اخطل . [ اَ طَ ] (اِخ ) تغلبی . رجوع به اخطل غیاث بن غوث ... شود.
-
اخطل
لغتنامه دهخدا
اخطل . [ اَ طَ ] (اِخ ) ضَبعی . شاعریست از عرب .
-
اخطل
لغتنامه دهخدا
اخطل . [ اَ طَ ] (اِخ ) نام شاعری از عرب و اشعار او را ابوسعید سکری گرد کرده است . (ابن الندیم ). و او از شعرای مُوَلّدین است .
-
اخطل
لغتنامه دهخدا
اخطل . [ اَ طَ ] (ع ص ) نعت است از خَطَل . سخن تباه گوینده . مرد بسیارگو. || سست و سبک شنونده . || آنکه گوش او سست شده و آویخته باشداز گرما. سست گوش . (تاج المصادر بیهقی ). آویخته گوش . (زوزنی ). گاوگوش . درازگوش . ج ، خُطل . (مهذب الاسماء).
-
اخطل
لغتنامه دهخدا
اخطل .[ اَ طَ ] (اِخ ) نصرانی ملقب به دَوبَل . شاعریست .
-
واژههای همآوا
-
اختل
لغتنامه دهخدا
اختل . [ اَ ت َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از خَتْل . حیله گرتر. فریبکارتر.- امثال :اختل من ذئب ؛ حیله گرتر از گرگ .
-
جستوجو در متن
-
ابومالک
لغتنامه دهخدا
ابومالک .[ اَ ل ِ ] (اِخ ) اخطل .
-
گاوگوش
لغتنامه دهخدا
گاوگوش . (ص مرکب ) آنکه پره و لاله ٔ گوش بسوی رو خمیده دارد.اَخْذی ̍. (دستوراللغة). اخطل . آویخته گوش . سست گوش .
-
فدوکس
لغتنامه دهخدا
فدوکس . [ ف َ دَ ک َ ] (اِخ ) معرفة، نام اخطل غیاث بن غوت تغلبی است . (منتهی الارب ).
-
آویخته گوش
لغتنامه دهخدا
آویخته گوش . [ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) اَحدَل . اَخطل . گاوگوش .- سگی آویخته گوش ؛ شلل گوش .