کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخش ویرش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اخش ویرش
لغتنامه دهخدا
اخش ویرش . [ اَ خ َ رُ ] (اِخ ) ابن دارا و هو خسرو الاول . (آثارالباقیه ). اخش ورش بن کیرش بن جاماسپ . (طبری ). اخشیروش بن داریوش . (ابوالفرج بن العبری ). خشیارشا پسر داریوش بزرگ . رجوع به خشیارشا و ایران باستان ج 1 ص 698، 897، 898، 903، 947، 953 و م...
-
واژههای مشابه
-
آخش
لغتنامه دهخدا
آخش . (اِخ ) نام موبدی پارسی نژاد که او مایه ٔ عناصر را پروردگار شناسد. (برهان ).
-
آخش
لغتنامه دهخدا
آخش . [ خ َ ] (اِ) قیمت . بها. ارز. ارزش . صاحب معیار جمالی کلمه را بمد الف و فتح خا ضبط کرده ، و بیتی نیز برای دعوی خود ساخته است و ظاهراً این درست نیست و اَخْش بر وزن بخش صحیح است ، چنانکه عنصری گوید : خود نماید همیشه مهر فروغ خود فزاید همیشه گوهر ...
-
آخش
لغتنامه دهخدا
آخش . [ خ ِ ] (صوت ) از اصوات ، و حکایت از درد یا خوشی کند.