کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخشام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اخشام
لغتنامه دهخدا
اخشام . [ اَ ] (اِخ ) طائفه ای اند صحرانشین . || (اِ) کنایت از حوائج دیگ است چنانچه زیره و فلفل و میخک و هرچه مانند این باشد. کذا فی العلمی . (مؤید الفضلاء).
-
اخشام
لغتنامه دهخدا
اخشام . [ اِ ] (ع مص ) اخشام لحم ؛ بوی گرفتن گوشت .
-
واژههای مشابه
-
آخشام زدن
لغتنامه دهخدا
آخشام زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب )(از ترکی آقشام به معنی شام و شبانگاه ) آقشام زدن . زدن نوبت بر در پادشاهان و حکام گاه فروشدن آفتاب .