کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخریان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اخریان
لغتنامه دهخدا
اخریان . [ اَ ] (اِ) آخریان . قماش . سلعة. جهاز. (ربنجنی ). متاع . کالا. کاله . بضاعت . کالای برگزیده .رخت . مبیع. و آن کالای خرید و فروخت است . (مجمل اللغة): التدلیس ؛ عیب اخریان بر خریدار بپوشانیدن . (زوزنی ). الغیض ؛ کم شدن بهاء اخریان . (مجمل الل...
-
واژههای مشابه
-
آخریان
لغتنامه دهخدا
آخریان . (اِ) اَخْریان . جهاز. بتات . (مهذب الاسماء). اثاث البیت . سِلْعة. متاع . کالا. (زمخشری ). قماش .مال التجارة: رسم آن بازار چنان بوده است که هرچه آخریان معیوب بودی از برده و ستور و دیگر آخریان باعیب ، همه بدین بازار فروختندی . (تاریخ بخارای نر...
-
واژههای همآوا
-
آخریان
لغتنامه دهخدا
آخریان . (اِ) اَخْریان . جهاز. بتات . (مهذب الاسماء). اثاث البیت . سِلْعة. متاع . کالا. (زمخشری ). قماش .مال التجارة: رسم آن بازار چنان بوده است که هرچه آخریان معیوب بودی از برده و ستور و دیگر آخریان باعیب ، همه بدین بازار فروختندی . (تاریخ بخارای نر...
-
جستوجو در متن
-
پسینیان
لغتنامه دهخدا
پسینیان . [ پ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) (مقابل پیشینیان ) آخریان . متأخران . آیندگان : نیکبختان بحکایت و امثال پیشینیان پند گیرنداز آن پیشتر که پسینیان بواقعه ٔ ایشان . (گلستان ).
-
آل و عطاری
لغتنامه دهخدا
آل و عطاری . [ ل ُ ع َطْ طا ] (اِ مرکب ، از اتباع ) آل عطاری . آخریان و کالای عطاری از حنا و رنگ و قند و فلفل و زردچوبه و دارچین و نخ و سوزن و سنجاق و قندرون و امثال آن . || پیله وری .
-
استبضاع
لغتنامه دهخدا
استبضاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بضاعت ساختن . (منتهی الارب ). سرمایه کردن مالی را. || آخریان فادادن . (تاج المصادر بیهقی ). || نوعی از نکاح جاهلیت و ذلک ان تطلب المراءةمباشرة الرّجل لتنال منه الولد. (از منتهی الارب ).
-
اروس
لغتنامه دهخدا
اروس . [ اَ] (اِ) متاع . کالا. (برهان ) (جهانگیری ). اسباب . (برهان ). آخریان : یک روز چارپای ببردستم از گله روز دگر اروس و قماش از نهاندره .پوربهای جامی .
-
اهباط
لغتنامه دهخدا
اهباط. [ اِ ] (ع مص ) فرودآوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فروفرستادن و فرودآوردن .(آنندراج ). فروآوردن . (تاج المصادر بیهقی ). || کاسته کردن بهای آخریان . (تاج المصادر بیهقی ).
-
حفض
لغتنامه دهخدا
حفض . [ ح َ ف َ ] (ع اِ) قماش خانه آماده کرده شده برای بار کردن . آخریان که شتر کشد. رخت خانه که برای بار کردن مهیا کنند. || شتری که قماش خانه بر وی بار کنند. شتر که آخریان خانه کشد. شتری که کشیدن رخت خانه را دارند. || خانه [ یعنی خیمه و چادر ] از مو...
-
ابضاع
لغتنامه دهخدا
ابضاع . [ اِ ] (ع مص ) بستوه آمدن . || بشوهر دادن زن را. || بضاعت ساختن . چیزی را سرمایه کردن . || سیراب کردن . || رسول را جواب شافی گفتن . || بیان شافی کردن . هویدا کردن کلام . || بضاعت دادن . آخریان فرادادن . (تاج المصادر بیهقی ). چیزی به سرمایه دا...
-
سعف
لغتنامه دهخدا
سعف . [ س َ ] (ع مص ) نو برخاستن بن ناخن . (تاج المصادر بیهقی ). ریشه شدن بن ناخن دست . (آنندراج ). || روا کردن حاجت کسی را. (منتهی الارب ). || (اِ) آخریان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سلعه . متاع . کالا. اثاث البیت . || مرد فرومایه . (منتهی الارب )....
-
موق
لغتنامه دهخدا
موق . [ م َ ] (ع مص ) ارزان آمدن بیع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ارزان شدن آخریان . (از دهار) (تاج المصادر بیهقی ). || مردن و هلاک گشتن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مؤق . مؤوق . مواقة. || گول گردیدن . (منتهی الارب )...