کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخرات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اخرات
لغتنامه دهخدا
اخرات . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ خَرت . چشمه و روزنه های سوزن و سوراخهای گوش و امثال آن . || حلقه ها در سر تنگهای ستور.
-
اخرات
لغتنامه دهخدا
اخرات . [ اَ خ ُ ] (اِ) آخُرات . آخُرها. ابوریحان بیرونی در کتاب الجماهر (در ذکر اخبارالذهب و معادنه ) آرد: و قد کان یوجد فی زرویان فی عنفوان ظهوره و اقبال شأنه فی جباله و هضباته تجاویف واسعة کالبیوت یسمونها أخرات ، ای أواری مملوءة من قطاع ذهب کال...
-
واژههای همآوا
-
اخراط
لغتنامه دهخدا
اخراط. [ اِ ] (ع مص ) اخراط خریطه ؛ خریطه را بدوال بستن . خریطه دوختن . دوال خریطه درهم افکندن . (تاج المصادر). || اِخراطِ شاة؛ خَرط گوسفند. چشم زخم رسیدن به پستان گوسفند. || منجمد و یا زردآب بیرون آمدن شیر بجهت نشستن گوسفند بر زمین نمناک .
-
جستوجو در متن
-
خرت
لغتنامه دهخدا
خرت . [خ َ ] (ع اِ) سوراخ سوزن و سوراخ گوش و تیر و مانند آنها. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ج ، خُروت ، اخرات . رجوع به خُرت شود. || استخوانی است خرد نزدیک سینه . (منتهی الارب ). رجوع به خُرت شود.
-
خرت
لغتنامه دهخدا
خرت . [ خ ُ ] (ع اِ) سوفار. سَم ّ. سُم ّ. ته سوزن . سوراخ سوزن . (یادداشت بخط مؤلف ). || سوراخ تیر و سوراخ گوش و مانند اینها. (از ناظم الاطباء) (یادداشت بخط مؤلف ). ج ، خُروت ، اخرات .(یادداشت بخط مؤلف ). || استخوانی خرد نزدیک سینه که آنرا استخوان...
-
ذهب
لغتنامه دهخدا
ذهب . [ ذَ هََ ] (ع اِ) زر. طلا عقیان . ذَهبة. تبر. عسجد. سام . عین . نضر. ج ، اَذهاب ، ذُهوب . ذُهبان ، ذِهبان . یکی از اجساد کیمیاگران و ارباب صناعت کیمیا از آن بشمس کنایت کنند. (مفاتیح العلوم خوارزمی ) : من برون آیم به برهانها ز مذهبهای بدپاکتر ز ...