کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخثاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اخثاء
لغتنامه دهخدا
اخثاء. [ ] (اِخ ) یاقوت گوید این کلمه لقب است و اسم او ندانم و کسی را که از او یادی کرده باشد نیافتم جز آنچه ابوبکر المبرمان ، در کتاب خود، فی نکت کتاب سیبویه ، در باب فرق میان «الکلم والکلام » از او نقل کرده است . رجوع به معجم الادباء چ مارگلیوث ج 2...
-
اخثاء
لغتنامه دهخدا
اخثاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ خِثی . سرگین های گاو و پیل .
-
اخثاء
لغتنامه دهخدا
اخثاء. [ اِ ] (ع مص ) افروختن سرگین گاو و پیل را.
-
واژههای همآوا
-
اخساء
لغتنامه دهخدا
اخساء. [ اَ خ ِس ْ سا ] (ع ص ، اِ) ج ِ خسیس . (غیاث اللغات ).
-
اخساء
لغتنامه دهخدا
اخساء. [ اِ ] (ع مص ) طاق یا جفت بازیدن به گردکان .
-
اخصاء
لغتنامه دهخدا
اخصاء. [ اِ ] (ع مص ) آموختن یک علم را. (منتهی الارب ). || خصی کردن . (غیاث از لطائف ). بیرون کشیدن خصیه و تخم آدمی : این جزا تسکین جنگ و فتنه است آن چو اخصاء است و این چون ختنه است .مولوی .
-
جستوجو در متن
-
خثی
لغتنامه دهخدا
خثی . [ خ ِث ْی ْ ] (ع اِ) سرگین گاو و فیل . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). ج ، اخثاء، خُثی ، خَثّی . (از متن اللغة).
-
ضماد
لغتنامه دهخدا
ضماد. [ ض ِ ] (ع اِ) مرهم . (دهار) (زمخشری ). مرهم جراحت . (مهذب الاسماء). دارو که بر جراحت نهند. ادویه با مایعی درآمیخته که بر عضوی نهند. دواهای زفت که محتاج به بستن است برخلاف طلاء. دارویی که به آب یا بچیزی رقیق دیگر سرشته بر اندامی پهن کنند، وآن ر...