کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اختلال بیشفعالی جنسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
چرباندن
لغتنامه دهخدا
چرباندن . [ چ َ دَ ] (مص ) چربانیدن . افزودن مبلغ یا مقدار چیزی . زیاد کردن مقدار جنس را هنگام وزن کردن بقدری که وزن جنس بیشتر از میزان مقرر شود. افزودن جنسی را هنگام توزین بحدیکه جنس بر وزن بچربد. اندکی از میزان قراردادی بر وزن جنس افزودن . سهم کسی ...
-
خرید
لغتنامه دهخدا
خرید. [ خ َ ] (مص مرخم ، اِمص ) مقابل فروش . شری . شراء. ابتیاع . عمل خریدن . بیع. (یادداشت بخط مؤلف ) : پر از خورد و داد و خرید و فروخت تو گفتی زمان چشم ایشان بدوخت . فردوسی .- ارزان خرید ؛ به قیمت پائین تر از نرخ چیزی را خریدن .- بازخرید ؛ جنس فرو...
-
غده ٔ صنوبری
لغتنامه دهخدا
غده ٔ صنوبری . [ غ ُدْ دَ / دِ ی ِ ص َ ن َ / نُو ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) غده ٔ اپیفیز . این غده در کنار خلفی بطن سوم دماغ در روی قنات سیلویوس و روی تکمه های چهارگانه قرار گرفته است . در جوجه هائی که سن آنها 5 تا 6 هفته بوده این غده را برداشته ،...
-
لاز
لغتنامه دهخدا
لاز. (اِخ ) در قفقاز در سواحل جنوب شرقی طرابزون و جهت باطوم قومی بدین نام ساکن اند که با مردم گرجستان قرابت جنسی دارند. سیمای آنها بتمام از نژاد قفقازست با سرهای بزرگ و پیشانی بلند و بینی راست و بیش و کم گاهی شکسته با موهای بلوطی و چشمانی میشی یا آبی...
-
فعال
لغتنامه دهخدا
فعال . [ ف َ ] (ع اِ) دسته ٔ تبر و تیشه و جز آن . ج ، فُعُل . || کرم و جوانمردی . || کردار نیکو یا در خیر یا در شر هر دو استعمال کنند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بفتح اول برای فاعل مفرد است و اگر فاعل بیش از یک باشد بکسر اول آید: هم حسان الفعا...
-
شگال
لغتنامه دهخدا
شگال . [ ش َ ] (اِ) شغال . (آنندراج ) (از برهان ) (غیاث ) (از فرهنگ جهانگیری ). جنسی از روباه و به سگ ماند و سرخ گون باشد و موی او نیز با موی روباه بیامیزند. (لغت فرس اسدی ). شغا : امیران کامران دلیران کامجوی هزبران تیزچنگ سواران کامکاریکی پیش او به ...
-
رانین
لغتنامه دهخدا
رانین . [ ن َ / نی ] (اِ) شلوار. (ناظم الاطباء). شلوار که بعربی رانان گویند. (از برهان ) (رشیدی )(آنندراج ) (انجمن آرا) (غیاث اللغات ). جنسی از پوشش . (شرفنامه ٔ منیری ). شلوار و ران پوش . شعوری گوید: درکلمه رانین یاء برای نسبت و نون برای تأکید نسبت...
-
رفیعی
لغتنامه دهخدا
رفیعی . [ رَ ] (اِخ ) یا رفیعی کاشانی . میرحیدر معمایی از سادات طباطبایی کاشان و از ملازمان دربار اکبرشاه هند و در فن تاریخ و معما سرآمد اهل زمان خود بود و در نزد پادشاهان ایران و هند تقربی خاص داشت . به زیارت خانه ٔ خدا مشرف شد در سال 1007 هَ . ق . ...
-
سماق
لغتنامه دهخدا
سماق . [ س ُ / س ُم ْ ما ] (اِ) نام دوایی است و آن میوه باشد. (غیاث ) (از آنندراج ). تتری و آن میوه ٔ درختی است که چون خوشه برآید. دانه های بسیار بر آن چون عدس و بر روی آن دانه پرز و رطوبتی میان سرخ و زرد و بطعم ترش و همان ترشی را درطعام بکار برند و ...
-
نسناس
لغتنامه دهخدا
نسناس . [ ن َ / ن ِ ] (ع اِ) دیو مردم . (مهذب الاسماء)(منتهی الارب ) (از السامی ) (انجمن آرا) (دهار) (ناظم الاطباء). غول . (ناظم الاطباء). جانوری بود چهارچشم سرخ روی درازبالا سبزموی ، در حد هندوستان ، چون گوسفند بود، او را صید کنند و خورند اهل هندوست...
-
غده ٔ زیرمغزی
لغتنامه دهخدا
غده ٔ زیرمغزی . [ غ ُدْ دَ / دِ ی ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) غده ٔ نخامی یا هیپوفیز . عضو کوچکی است که در قسمت درونی و پائین جمجمه در روی استخوان شب پره در یک فرورفتگی به نام «زین ترکی » است و به وسیله ٔ ساقه ٔ نخامی به مغز چسبیده و برآمدگی از ب...
-
مردی
لغتنامه دهخدا
مردی . [ م َ ] (حامص ) مرد بودن . مردانگی . رجولیت : گر به نامم بوی مردی نیستی دست را رنگ زنان در بستمی . خاقانی .مردیش مردمیش را بفریفت مرد بود از دم زنان نشگیفت . نظامی .ترا شرم ناید ز مردی خویش که باشد زنان را قبول از تو بیش . سعدی .نیست از مردی ع...
-
خالصه
لغتنامه دهخدا
خالصه . [ ل ِ ص َ / ص ِ ] (ع ص ) بی آمیغ. (منتهی الارب ): غب خالصه ؛ تب نوبه که شطرالغب و ربعنباشد. || (اِ) زمین و ملک پادشاهی که به جاگیر کسی نباشد. (آنندراج ). ملک دولتی . مسعود کیهان تاریخ املاک خالصه ٔ ایران را چنین می آورد: خالصجات عبارتند از: د...
-
تاتار
لغتنامه دهخدا
تاتار. (اِخ ) تتر و یا تتار نام قومی است بقول تامسُن در قرن هشتم میلادی (دوم هجری ) درکتبیه های ترکی ارخون نام دو طایفه از تاتار بنام «سی تار» و «نه تاتار» یاد شده در آن عصر مراد از نام مذکور مغول یا بخشی از مغول بود نه قومی ترک و بقول تامسُن این تات...
-
هاری
لغتنامه دهخدا
هاری . (حامص ) صفت هار. حالت و چگونگی هار. دیوانگی خاصه در سگ . هار و دیوانه بودن . || داءالکلب . بیماری سگ هار. بیماری که از سگ و گرگ به انسان سرایت کند. این بیماری عفونی است که بواسطه ٔ یک ویروس فیلتران تولید میشود و بوسیله ٔ تحریکات عصبی که مهمتری...