کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اختلاط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اختلاط
لغتنامه دهخدا
اختلاط. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) آمیخته شدن . (زوزنی ). درهم شدن . امتزاج . اِلتباس . اِلتباک . آمیختن . درآمیختن : سعادت اختلاط زیرکانست ز نادان گر رسد سودی زیانست . ناصرخسرو.همچو در کان خاک و زر کرد اختلاطدر میانشان صد بیابان و رباط. مولوی .و هرجائی اختل...
-
واژههای مشابه
-
تنگ اختلاط
لغتنامه دهخدا
تنگ اختلاط. [ ت َ اِ ت ِ ](ص مرکب ) به شدت مخلوط. (ناظم الاطباء) : کاه ازو تنگ اختلاط کهربامهر ازو هم خیمه ٔ نیلوفر است .ظهوری (از آنندراج ).
-
اختلاط و امتزاج
لغتنامه دهخدا
اختلاط و امتزاج . [اِ ت ِ طُ اِ ت ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح ریاضیات ) عملی است که برای دو مقصود ذیل جاری کنند: اول آنچه بخواهند قیمت متوسطه ٔ چند چیز بهم آمیخته را معلوم کنند و دوم آنکه مشخص کنند اندازه ٔ چند چیز آمیختنی را بر وجهی که شیئی ...
-
جستوجو در متن
-
گرم جوشی
لغتنامه دهخدا
گرم جوشی . [ گ َ ] (حامص مرکب ) محبت و اختلاط کردن . (آنندراج ) (غیاث ). اختلاط بسیار کردن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 29). || تپاک نمودن . (آنندراج ) (غیاث ). اضطراب . بی قراری .
-
تاگال
لغتنامه دهخدا
تاگال . (اِخ ) مردم جزایر فیلیپین که از اختلاط با سیاهان بومی آن سامان پدید آمده اند.
-
امتزاج دادن
لغتنامه دهخدا
امتزاج دادن . [ اِ ت ِ دَ ] (مص مرکب ) اختلاط دادن . درآمیختن . رجوع به امتزاج شود.
-
مغروسة
لغتنامه دهخدا
مغروسة. [ م َ س َ ] (ع اِ) آمیزش . یقال : هو فی مغروسة و مرغوسة؛ ای اختلاط. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). اختلاط. آمیزش . یقال : هو فی مغروسة من الأمر؛ او در آمیختگی کارهاست . (از ناظم الاطباء).
-
گریکا
لغتنامه دهخدا
گریکا. [ گ ِ ] (اِخ ) نام مردم افریقای جنوبی ناشی از اختلاط بوئرهای هلندی و بوشیمان ها و کراناها که ساکن دو ناحیه ٔ گریکالاند شرقی و گریکالاند غربی هستند.
-
صفراءالمحیه
لغتنامه دهخدا
صفراءالمحیه . [ ص َ ئُل ْ م ُ حی ی َ ] (ع اِ مرکب ) صفرایی است که با بلغم غلیظ اختلاط یابد. (بحر الجواهر).
-
طرف صحبت
لغتنامه دهخدا
طرف صحبت . [ طَ رَ ف ِ ص ُ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مصاحب و رفیق که با او اختلاط کنند. (آنندراج ).
-
مرموثاء
لغتنامه دهخدا
مرموثاء. [ م َ ] (ع اِمص ) اختلاط: هم فی مرموثاء. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
انشیاب
لغتنامه دهخدا
انشیاب . [ اِ ] (ع مص ) آمیخته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اختلاط. (از اقرب الموارد).
-
التباک
لغتنامه دهخدا
التباک . [اِ ت ِ ] (ع مص ) درهم آمیخته شدن کار. (منتهی الارب ).آمیخته شدن . (تاج المصادر بیهقی ). التباس . اختلاط.