کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اختلاجات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اختلاجات
لغتنامه دهخدا
اختلاجات . [ اِ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ اختلاج : اختلاجات اعضاء. اختلاجات اندامها.
-
جستوجو در متن
-
گوزک
لغتنامه دهخدا
گوزک . [زَ ] (اِ) کعب پا را گویند. (برهان ). استخوان برآمده ٔ کعب پا است ، و معرب آن قوزک است ، چه گوز به معنی خمیده و کج است . (انجمن آرا) (آنندراج ). کعب پا که بجول نیز گویند. (رشیدی ). قوزک (در تداول )، کردی گوزک (استخوان پا)، زازا گوزکه «ژابا ص 3...
-
کونسته
لغتنامه دهخدا
کونسته . [ ن َ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) (از: کون + استه ). استخوان کون . (فرهنگ فارسی معین ). || جفته و سرین وکفل آدمی را گویند. (برهان ). کونه . سرین را گویند وقیل طرف سرین و این لغت مستعمل و معروف بین الناس است . (آنندراج ) (انجمن آرا). کفل . کپل . ع...
-
صرع
لغتنامه دهخدا
صرع . [ ص َ ] (ع اِ) بیماری تناوبی که با اختلاجات و تشنجات همراه است و حس و شناسائی فوراً و کاملا در آن مفقود میگردد. (ناظم الاطباء). اپیلپسیا . مرض کاهنی . (بحر الجواهر). آفت دیو. نام بیماری که اعضاء نفسانیة را از افعال بازدارد بازداشتنی ناتمام . (ب...