کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اختصاص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اختصاص
لغتنامه دهخدا
اختصاص . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خاص کردن به . تخصیص . خاص گردانیدن بچیزی . ویژه کردن به . انفراد. اغتزاز : و اختصه بالطرایق الرضیة. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 299). || خاص گردیدن . یگانه و خاص شدن . || وابسته و خاص شدن . || تفضیل . گزیده کردن . بگزیدن . || بر...
-
واژههای مشابه
-
اختصاص دادن
لغتنامه دهخدا
اختصاص دادن . [ اِ ت ِ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را بکسی مخصوص کردن و شریک نکردن دیگری را در آن .
-
اختصاص داشتن
لغتنامه دهخدا
اختصاص داشتن . [ اِ ت ِ ت َ ] (مص مرکب ) مختص بودن . مخصوص بودن و شریک نداشتن . اقتصار کردن .
-
اختصاص ناعت
لغتنامه دهخدا
اختصاص ناعت . [ اِ ت ِ ص ِ ع ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عبارت از تعلق مخصوص است که بواسطه ٔ آن یکی از متعلقین را ناعت و دیگری را منعوت گویند. نعت حال است و منعوت محل . مانند تعلقی که بین رنگ سفیدی و جسم پیدا شود که سفیدی نعت است و جسم منعوت . گویند...
-
واژههای همآوا
-
اختثاث
لغتنامه دهخدا
اختثاث . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شرم داشتن . احتشام .
-
جستوجو در متن
-
خاص شدن
لغتنامه دهخدا
خاص شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برگزیده شدن . اختصاص یافتن . خاص گردیدن . اِغتِزاز. (ناظم الاطباء).- خاص شدن بچیزی ؛ اختصاص یافتن به آن چیز.- خاص شدن نعمت ؛ بنعمت اختصاص یافتن .
-
خاص گردانیدن
لغتنامه دهخدا
خاص گردانیدن . [ خاص ص گ َ دَ ] (مص مرکب ) خاص کردن . تخصیص دادن . مخصوص نمودن . اختصاص دادن . || مقرب خود کردن . ندیم خاص خود کردن . محرم مجلس خاص خود کردن . || خاص گردانیدن بچیزی . چیزی را بچیزی اختصاص دادن . مختص نمودن .
-
وأواء
لغتنامه دهخدا
وأواء. [ وَءْ ] (ع اِ صوت ) آواز و صیحه ٔ شغال و در اساس آمده که اختصاص به شغال ندارد. (از اقرب الموارد).
-
ورزشگاه
لغتنامه دهخدا
ورزشگاه . [ وَ زِ ] (اِ مرکب ) محلی که به ورزش اختصاص یافته . جایی مخصوص ورزش کردن . ورزشگه . ورزشخانه . زورخانه . گود. (یادداشت مؤلف ).
-
ویژگی
لغتنامه دهخدا
ویژگی . [ ژَ / ژِ ] (حامص ) صفا. صفوت . || خصوصیت . اختصاص . || خلوص . پاکی . || بی عیبی . بی غشی . (آنندراج ).
-
طالار
لغتنامه دهخدا
طالار. (اِ) تالار. اطاق بزرگ مستطیلی که غالباً در منازل برای پذیرائی اختصاص داده میشود. سالن . رجوع به تالار شود.
-
شر خریدن
لغتنامه دهخدا
شر خریدن . [ ش َ خ َ دَ ] (مص مرکب ) مدعایی را پیش از اثبات در محکمه ای با دادن وجهی قبول کردن و سود و زیان آن را به خود اختصاص دادن .