کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اختتام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اختتام
لغتنامه دهخدا
اختتام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بپایان بردن . آخر کردن ِ کاری . فرجامیدن . ختم کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (مؤید الفضلاء). مقابل افتتاح . || (اِ) پایان . ختم . آخر کار. (مؤید الفضلاء).
-
واژههای همآوا
-
اختطام
لغتنامه دهخدا
اختطام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دهان بستن .
-
جستوجو در متن
-
پل مناره دار
لغتنامه دهخدا
پل مناره دار. [ پ ُ ل ِ م َ رَ ] (اِخ ) نام پلی به حوالی هرات . (حبیب السیر چ طهران اختتام ص 397).
-
فرجامیدن
لغتنامه دهخدا
فرجامیدن . [ ف َ دَ ] (مص ) اختتام . به خاتمه رسیدن . به پایان رسیدن . (یادداشت مؤلف ). || پایان دادن . به پایان رسانیدن . فرجامانیدن . (یادداشت مؤلف ) : لیکن فلکت همی بفرجامدفرجام نگر که فتنه بر جامی . ناصرخسرو.رجوع به فرجامانیدن شود.
-
مختتم گشتن
لغتنامه دهخدا
مختتم گشتن . [ م ُ ت َ ت َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) بپایان برده شدن : موائد اطعمه ٔ گوناگون و انواع خورشها از حیز اندازه و قیاس بیرون ، به محل صرف رسید، و به دعوات صالحات مختتم گشت . (ظفرنامه ٔ یزدی ج 2 ص 400). و رجوع به اختتام شود.
-
پل مالان
لغتنامه دهخدا
پل مالان . [ پ ُ ل ِ ] (اِخ ) پلی و بندی است نزدیک هرات . گویند اسکندر اول آن پل ساخت و بعد از آن هرات را بنا کرد. (آنندراج ). ونیز رجوع شود به حبیب السیر ج طهران جزء 3 از ج 3 ص 213 و 262 و 280 و 281 و 282 و اختتام ص 397 و 406.
-
درازنفسی
لغتنامه دهخدا
درازنفسی . [ دِ ن َف َ ] (حامص مرکب ) حالت درازنفس . درازنفس بودن . رجوع به درازنفس شود. || کنایه از پرگویی یعنی کلام را طویل کردن و بسیار گفتن . (غیاث ). زیاده گویی .(آنندراج ). روده درازی . پرچانگی . وراجی : درازنفسی از حد گذشت می کوشم در اختتام دع...
-
لطیف اصفهانی
لغتنامه دهخدا
لطیف اصفهانی . [ ل َ ف ِ اِ ف َ ] (اِخ ) میرزا عبداللطیف .او از فضلا و ادبای معاصرین بوده و در سلک دبیران حضرت نایب السلطنه عباس میرزای قاجار انسلاک و انعقاد داشته به لطایف سخن و هزل و رؤیای محصوله (؟) معروف :آنکه گفته لطیف ملعون رابهر ایذاش اهتمام ...
-
ازال
لغتنامه دهخدا
ازال . [ اَ / اِ ] (اِخ ) نام مدینه ٔ صنعا. (معجم البلدان ). || پدر صنعأبن ازال بن یقطن بن عابربن شالخ بن ارفحشد و او نخستین کسی بود که مدینه ٔ مزبوره را بنا کرد و سپس به نام پسر وی شهرت یافت زیرا صنعاء پس از پدر بر آنجا حکومت کرد و نام او غلبه یافت...
-
ختم کردن
لغتنامه دهخدا
ختم کردن . [ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بپایان بردن . منتهی کردن . اختتام . تمام کردن . به آخر رساندن . به انتهاء رسانیدن : و این کتاب را از برای فال خوب بر روی نیکو ختم کرده آمد. (نوروزنامه ٔ خیام نیشابوری ).رو که جهان ختم کرده بر تو جهان داشتن . خاقان...
-
گربه ٔ زباد
لغتنامه دهخدا
گربه ٔ زباد. [ گ ُ ب َ / ب ِ ی ِ زَ / زُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) علامی در آئین اکبری نوشته که تراوش مستی جانوری است گربه آسا لختی بزرگتر از وی و پوز او درازتر از «سامترائی » از جمع اقسام او گزیده تر بود و آن چکیده زردی آمیز است و آن جانور در زیر د...
-
افتتاح
لغتنامه دهخدا
افتتاح . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گشادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از منتخب بنقل غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). مقابل بستن . (از اقرب الموارد). باز کردن . (یادداشت مؤلف ) : و هم بر این نمط افتتاح کرده شود. (کلیله و دمنه ). || آغاز کردن . (منتهی الارب ) (...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن معاویةبن ثوربن مرتعبن ثور الکندی الکهلانی معروف به الحارث الاکبر و حارث حرّاب از قبیله ٔ قحطان و یکی از ملوک جاهلی است و بر مشقر و یمامة و بحرین حکومت داشت و این حکومت پس از پدر خود یافت . یعقوب بن اسحاق کندی فیلسوف و اشعث بن...