کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخباب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اخباب
لغتنامه دهخدا
اخباب . [ اَ ] (اِخ ) موضعی است قرب مکه . || گفته اند شهری است جنب سوارقیه از دیار بنی سلیم مذکور در شعر عمربن ابی ربیعه . (معجم البلدان ).
-
اخباب
لغتنامه دهخدا
اخباب . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ خُب ّ. || ثوب ٌ اخباب ؛ جامه ٔ پاره پاره . || اخباب الفحث ؛چرب روده ها. || ج ِ خبب . (معجم البلدان ).
-
اخباب
لغتنامه دهخدا
اخباب . [ اِ ] (ع مص ) پویانیدن . (تاج المصادر بیهقی ): اخب ّ فرسه ؛ پویانید اسب خود را و منه قولهم : جأوا مخبین .
-
جستوجو در متن
-
خب
لغتنامه دهخدا
خب . [ خ ُب ب ] (ع اِ) پوست درخت . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از المنجد) (از تاج العروس ). || زمین پست . مغاک . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). ج ، اخباب ، خُبوب . || پارچه ای که بر سر انگشت بندند. (از معجم الوسیط). ج ...
-
پویانیدن
لغتنامه دهخدا
پویانیدن . [ دَ ] (مص ) به پویه بردن . اِخباب : اَخب ّ فَرَسه ُ؛ پویانید اسب را. (منتهی الارب ). ایجاف ؛ پویانیدن ستور. ارتاک ؛ پویانیدن شتر. (تاج المصادر).