کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احلاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
احلاق
لغتنامه دهخدا
احلاق . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ حَلْق .
-
احلاق
لغتنامه دهخدا
احلاق . [ اِ] (ع مص ) احلاق حوض ؛ پر کردن آن . (از منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
حلق
لغتنامه دهخدا
حلق . [ ح َ ] (ع اِ) گلو. (منتهی الارب ) (دهار). نای گلوی . حلقوم . ج ، حلوق ، احلاق . (منتهی الارب ). مبلع. بلعوم : زواله اش چو شدی از کمان گروهه برون ز حلق مرغ بساعت فروچکیدی خون . کسائی .ز رخ رنگشان رفت و از حلق نم ز بیهوده گفتار گشته دژم . فردوسی...