کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احقاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
احقاف
لغتنامه دهخدا
احقاف . [ اَ ] (اِخ ) بغلط بکوه قاف اطلاق شده . رجوع به ماده ٔ فوق شود.
-
احقاف
لغتنامه دهخدا
احقاف . [ اَ ] (اِخ ) ریگهای دراز که بکرانه ٔ شحر بود و قوم عاد در آن سکونت داشتند. (منتهی الارب ). اراضی وسیعی در عربستان که امتداد می یابد از حضرموت تا عمان و از خلیج فارس تا هرمزد. قوم عاد در آن سکونت داشتند و مشتمل بر ریگ توده های مستطیل متحرکی م...
-
احقاف
لغتنامه دهخدا
احقاف . [ اَ ] (اِخ ) سوره ٔ چهل وششم از قرآن کریم ، و آن مکیه است و شماره ٔ آیات آن 35 است ، پس از جاثیه و پیش از محمد، و اول آن : حم . تنزیل الکتاب ...
-
احقاف
لغتنامه دهخدا
احقاف . [ اَ ] (ع اِ)ج ِ حِقف . ریگهای توده ٔ کژ. تل های ریگ . ریگ پشته ها.
-
جستوجو در متن
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )سوره ٔ چهل و هفتمین از سور قرآن کریم و آن مدنیه و چهل آیت است و پس از احقاف و پیش از فتح واقع است .
-
قصبه شام
لغتنامه دهخدا
قصبه شام . [ ق َ ص َ ب َ ] (اِخ ) شهری است نزدیک دریای عمان از شهرهای حضرموت و اهل او خارجی باشند و قبر هود نبی آنجا است . این شهر در میان کوههای ریگ است که آن را احقاف خوانند. (نفایس الفنون ، مقاله ٔ پنجم ).
-
عاد
لغتنامه دهخدا
عاد. (اِخ ) ابن عوص بن ارم بن سام بن نوح . جدی جاهلی است .گویند وی در بابل بود سپس با عائله ٔ خود به یمن رفت و در احقاف بین یمن و عمان از بحرین تا حضرموت اقامت کرد. او و فرزندان او در آن سرزمین تمدنی بوجود آوردند. از آثار آنان اطلال «جش » و بناهای سن...
-
حقف
لغتنامه دهخدا
حقف . [ ح ِ ] (ع اِ) ریگ کژ. (مهذب الاسماء). ریگ توده ٔ کژ و دراز. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). توده ٔ ریگ کج شده . توده ٔ ریگ کژ. ریگ توده . (دهار). ج ، احقاف ، حقاف ، حقوف . جج ، حقائف . || ریگ توده ٔ کلان و مدور و مشرف . بن ریگ توده . || بن کوه ...
-
طسم
لغتنامه دهخدا
طسم .[ طَ ] (اِخ ) قبیله ای است از عاد و آن از اولاد طسم بن لاوی بن سام بن نوح علیه السلام بود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). قومی از عرب بائده و ایشان بنوطسم بن لاوذبن ارم بن سام بن نوح علیه السلام اند و جوهری گوید: از عاد باشند و منزلشان احقاف یمن بود...
-
جاثیه
لغتنامه دهخدا
جاثیه . [ ی َ ] (اِخ ) نام سورتی از سور قرآن . (منتهی الارب ). چهل و پنجمین سوره قرآن و آن مکیه و سی و شش آیه است ، پس از دخان و پیش از احقاف . آن را سوره ٔ شریعة نیز نامند، بدین جهت که آیه ٔ ثم جعلناک علی شریعة من الامر... در این سوره است . و آن مکی...
-
عاد
لغتنامه دهخدا
عاد. (اِخ ) قومی که هود (ع ) به رسالت ایشان آمد و ایشان از نسل عادبن نوح بودند از باعث نافرمانی حق بطوفان باد هلاک شدند. (از آنندراج ) (غیاث اللغات ). و اولین قبیله ٔ عرب بائده را عاد گفته اند و آنان فرزندان عادبن عوص بن ارم بن سام بن نوح (ع ) بودند ...
-
زبیدی
لغتنامه دهخدا
زبیدی . [ زَ ] (اِخ ) علی بن زیدبن علوان بن صبرطبن مهدی ردمائی ، مکنی به ابوعلی . وی که در آخر عمر خودرا عبدالرحمن نام داد، در ردماء واقع در شرق یمن پائین احقاف ، بسال 741 هَ . ق . متولد گردید و هم در آنجا بزرگ شد، سپس بگردش در شهرها پرداخت و به حج ر...
-
دیباج
لغتنامه دهخدا
دیباج . (معرب ، اِ) جامه ای که تار و پود آن از حریر باشد، یکی آن دیباجه . فارسی معرب است . (از اقرب الموارد). مؤلف تاج العروس گوید ذکر این کلمه در احادیث بمعنای جامه های ابریشمی آمده است و از کلمه ٔ دیبای یا دیبا معرب شده و «ج » درآخر آن اضافه شده ا...
-
زاهدی
لغتنامه دهخدا
زاهدی . [ هَِ دی ی ] (اِخ ) ابراهیم بن عبیداﷲبن عطأاﷲ گیلانی از دانشمندان نامی گیلان در آغاز قرن 12 هجری و عم مؤلف تذکره ٔ حزین است .در تذکره ٔ حزین آمده : عم عالیمقدار این خاکسار مظهرشوارق انوار و جامع کمالات صوری و معنوی تلمیذ والد بزرگوار خود اس...