کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احضان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
احضان
لغتنامه دهخدا
احضان . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ حِضن . اطراف .کران ها. کنارها. جوانب . || نواحی زمین .
-
احضان
لغتنامه دهخدا
احضان . [ اِ ] (ع مص ) بردن حق کسی : اَحضَن بحقّی ؛ بُرد حق مرا. || عیب کردن کسی را: احضن الرجل و به ؛ عیب کرد مرد را. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
احزان
لغتنامه دهخدا
احزان . [ اَ ] (ع اِ)ج ِ حُزن . غمان . هموم . اندهان . اندوهها : بحدیثی که شبی کرد همی پیش ملک عالمی را برهانید ز بند احزان . فرخی .بر جهان چند گونه نیرنگ است بر ملک چند نوع احزانست . مسعودسعد.یعقوب دلم ندیم احزان یوسف صفتم مقیم زندان . خاقانی .الودا...
-
احزان
لغتنامه دهخدا
احزان . [ اِ ] (ع مص ) اندوهگین کردن . اندوهگن کردن . (تاج المصادر). || احزان در زمین و جای ؛ درشت شدن . درشت گردیدن .
-
جستوجو در متن
-
حضن
لغتنامه دهخدا
حضن . [ ح ِ ] (ع اِ) فروتر از زیر بغل . (مهذب الاسماء). از زیر بغل تا تهیگاه و سینه و دو بازو و آنچه مابین سینه و بازوست . (منتهی الارب ). از زیر بغل تا کشح . کنار. || آگوش . (مهذب الاسماء). آغوش . || آنچه گنجیدن تواند زیر بغل . یک بغل . || مجازاً، ک...