کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احصاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
احصاء
لغتنامه دهخدا
احصاء. [ اِ ] (ع مص ) شمردن . تعدید. شماره کردن . بشمردن . || نگاه داشتن . حفظ کردن . ضبط کردن . حفظ. وقایه . || دریافتن . (منتهی الارب ). || نوشتن . || دانستن . || توانستن . || سیراب کردن . (تاج المصادر). سیراب گردانیدن . (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
احصاء اسماء الهیه
لغتنامه دهخدا
احصاء اسماء الهیه . [ اِ ءِ اَ ءِ اِ لا هی ی َ / ی ِ ](ترکیب اضافی ) مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: هو التحقق بها فی الحضرة الوحدیة بالفناء عن الرّسوم الخلقیه . و البقاء ببقاء الحضرة الاحدیة و امّا احصائها بالتخلق بها فهو یوجب دخول جنّة الوارثة بصحة...
-
واژههای همآوا
-
احثاء
لغتنامه دهخدا
احثاء. [ اِ ] (ع مص ) احثاء خیل بلاد را؛ کوفتن اسبان به سم شهرها را.
-
احساء
لغتنامه دهخدا
احساء. [ اَ ] (اِخ ) (الَ ....) شهری است به بحرین و اول کسی که آن را آباد کرد و قلعه ساخت و قصبه قرار داد، ابوطاهر حسن بن ابی سعید جنابی قرمطی است و آن تاکنون شهری آباد مانده است . (معجم البلدان ). و شیخ احمد احسائی منسوب بدانجاست . مؤلف قاموس الاعل...
-
احساء
لغتنامه دهخدا
احساء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ حسی .
-
احساء
لغتنامه دهخدا
احساء. [ اَ] (اِخ ) آبی است غنی را. || آبی است به یمامة. || آبکی است جدیله طی را به أجا.
-
احساء
لغتنامه دهخدا
احساء. [ اِ ] (ع مص ) آشامانیدن اندک اندک : اَحْساه ُ المرق ؛ آشامانید او را شوربا اندک اندک . || بیاشامیدن . (زوزنی ) (تاج المصادر).
-
اهصاء
لغتنامه دهخدا
اهصاء. [ اَ ] (ع ص ، اِ) مردم استواراندام قوی و توانا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
احصی
لغتنامه دهخدا
احصی . [ اَصا ] (ع فعل ) فعل ماضی مفرد از مصدر اِحصاء : ثم بعثناهم لِنعلَم ای ّ الحزبین اَحصی لما لبثوااَمَداً. (قرآن 12/18)؛ پس برانگیختیم آنها را تا بدانیم کدام دو فرقه نگاه داشته مر آنچه ماندند از مدّت . (تفسیر ابوالفتوح رازی ). و رجوع به احصاء شو...
-
عدد
لغتنامه دهخدا
عدد. [ ع َ دَ ] (ع اِ) شمار. || شمار گروه . || سالهای عمر کسی که بشمارند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (مص ) شمار کردن . (منتهی الارب ). احصاء کل شی ٔ علی سبیل التفصیل . (تعریفات جرجانی ).
-
کورولیس
لغتنامه دهخدا
کورولیس . (اِ) مقام رفیعی [ در روم قدیم ] بود که فقط دیکتاتورها و کنسولان و مأموران احصاء بدان نایل می توانستند شد و مقام کورولیس را کرسی خاصی بود که جز اشخاص مزبور کسی بر آن حق جلوس نداشت . (تمدن قدیم تألیف فوستل دوکولانژ ترجمه ٔ نصراﷲ فلسفی ).
-
هرهره
لغتنامه دهخدا
هرهره . [ هَُ هَُ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان قلقل رود شهرستان تویسرکان که در 24هزارگزی جنوب باختر تویسرکان واقع و جایی کوهستانی است و 113 تن سکنه دارد و از چشمه ها مشروب میشود. محصول عمده اش غلات دیمی ، کتیرا و مختصری انگور است . در آمار به نام ابوهری...